اخبار محرمانه - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
وحیده کریمی| رئیس مجلس بار دیگر به سراغ ایده حکمرانی نو رفته و این بار گفته است: «مهمترین آسیب کشور ضعف در حکمرانی است و حکمرانی باید فرهنگپایه باشد». آنچه محمدباقر قالیباف سالهاست ذیل عنوان «حکمرانی نو» طرح میکند، بیش از آنکه یک نظریه منسجم یا چارچوبی اجرائی باشد، به مجموعهای از گزارهها، کلیدواژهها و ارجاعات تکرارشونده شباهت دارد؛ واژگانی که در بزنگاههای مختلف سیاسی، دانشگاهی یا انقلابی بازتعریف میشوند، بیآنکه به یک تعریف دقیق، قابل سنجش و پاسخگو تن دهند. تازهترین نمونه آن، سخنان رئیس مجلس در نشست با وزیر علوم و رؤسای دانشگاهها و سپس در مراسم تجلیل از پژوهشگران برتر مرکز پژوهشهای مجلس است؛ جایی که بار دیگر «ضعف حکمرانی» بهعنوان مهمترین آسیب کشور معرفی شد و «حکمرانی علمی» بهمثابه نسخه نجاتبخش بر صدر نشست. قالیباف در این مراسم با تأکید بر نقش پژوهش در تصمیمسازی، خواستار ایفای نقش مسئلهمحور و فرهنگپایه از سوی مرکز پژوهشها شد و سهگانه پژوهش، آموزش و فرهنگ را پایههای اصلی حل مسائل کشور دانست.
سخن، از حیث کلیت، نه تازه است و نه محل مناقشه. کمتر سیاستمداری را میتوان یافت که با نقش علم و پژوهش در حکمرانی مخالفت کند. مسئله اما درست از همانجا آغاز میشود که این گزارههای کلی، ذیل عنوان «حکمرانی نو» قرار میگیرند؛ عنوانی که بیش از یک دهه است در ادبیات قالیباف حضور دارد، اما همچنان از تعریف مشخص، حدود مفهومی روشن و سازوکار اجرائی دقیق تهی است.
قالیباف از سالها پیش بر این باور تأکید کرده که چالشهای انباشته کشور، محصول «ضعف در حکمرانی» است و راه برونرفت، بازنگری در شیوه اداره جامعه است. با این حال، آنچه در عمل ارائه شده، بیشتر به بازچینی مفاهیم آشنا شباهت دارد تا طراحی یک الگوی نو. او بسته به مخاطبانش، حکمرانی نو را گاه با مردمباوری و خداباوری توضیح داده، گاه با هوشمندسازی و شفافسازی، گاه با تولید و جهاد تبیین و گاه با ولایت فقیه و اصالت جمهوری اسلامی. این سیالیت مفهومی، اگرچه انعطافپذیر به نظر میرسد، اما در نهایت مانع از آن میشود که «حکمرانی نو» به یک برنامه قابل ارزیابی بدل شود. برای نمونه، در شانزدهم بهمن ۱۴۰۰، قالیباف از ضرورت بنای حکمرانی جدیدی سخن گفت که ارکان آن بازگشت به مردمباوری و خداباوری باشد. در همان سخنرانی، هدف اصلی حکمرانی نو «کارآمدسازی اداره جامعه برای حل مسائل مردم» معرفی شد و شیوه اقدام آن در سه محور مردمیسازی، هوشمندسازی و شفافسازی خلاصه شد. فناوریهای نو نیز بهعنوان ابزار جبران عقبماندگیها مطرح شد.
مجموعهای از مفاهیم که هر یک بهتنهایی محل بحثاند، اما نسبت آنها با یکدیگر و با ساختار واقعی قدرت و تصمیمگیری، همچنان مبهم باقی ماند. قالیباف در ادامه همان سخنان، از لزوم رسیدن به حکمرانی جدید مبتنی بر خداباوری، مردمباوری، عدالت و معنویت سخن گفت و شایستهسالاری سیاسی را از الزامات آن دانست؛ شایستهسالاریای که به تعبیر او، تجربه دفاع مقدس گواه امکان تحقق آن است. اینجا نیز «نوگرایی» بیش از آنکه به معنای تغییر ساختارها باشد، به بازگشت به الگوهای ارزشی گذشته ارجاع داده میشود؛ نوعی نوگرایی مبتنی بر گذشته، نه بر بازتعریف نهادی.
در ادامه اظهارنظرهای متعدد در رابطه با اصلاح حکمرانی، در اردیبهشت ۱۴۰۲، قالیباف بار دیگر از ضرورت تحول در نظام حکمرانی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی گفت و بر شناخت راهبردی شرایط داخلی و خارجی برای تنظیم برنامههای پنجساله تأکید کرد. چند ماه بعد، در خرداد همان سال، تحول اساسی در حکمرانی را مهمترین هدف کشور دانست و آن را امتداد نگاه تحولی امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب معرفی کرد. در این روایت، حکمرانی نو بیش از پیش با یک قرائت ایدئولوژیک گره خورد و از حوزه سیاستگذاری عمومی به حوزه مشروعیتبخشی نظری منتقل شد. در آبانماه امسال نیز در جمع بسیج دانشجویی و طلاب بسیجی، قالیباف صریحتر از ناکارآمدی شیوه فعلی حکمرانی اقتصادی و اجرائی سخن گفت و نسل جوان را به عبور از مدیریت روزمره و حرکت بهسوی حکمرانی نتیجهمحور فراخواند. اما باز هم پرسش اصلی بیپاسخ ماند: این عبور، دقیقا از چه سازوکارهایی و به کدام ساختارها میانجامد؟ و سرانجام، در نشست اخیر با دانشگاهیان، «حکمرانی علمی» به ادبیات قالیباف افزوده شد. او دانشگاهها را کنشگران مرزی میان علم و قدرت دانست و هشدار داد که درگیری مدیران دانشگاهی با مسائل جزئی، مانع حکمرانی عاقلانه میشود. این سخنان، بیش از هر چیز، بازتابدهنده انتظاری دیرینه از دانشگاه در ایران است: تولید اندیشه برای سیاست. اما باز هم مشخص نشد که در منظومه «حکمرانی نو»، دانشگاه دقیقا چه جایگاهی دارد و نسبت آن با نهادهای تصمیمگیر موجود چگونه تعریف میشود.
در نهایت، مسئله «حکمرانی نو» نه در اصل ضرورت اصلاح، بلکه در فقدان صورتبندی روشن آن متوقف مانده است. قالیباف بهدرستی بر این نکته انگشت میگذارد که شیوه فعلی اداره کشور پاسخگوی پیچیدگیهای انباشته اقتصادی، اجتماعی و نهادی نیست؛ اما تشخیص بحران، جایگزین ارائه راهحل نمیشود. حکمرانی، برخلاف شعار، نیازمند معماری نهادی، بازتعریف نسبت قدرت و مسئولیت و تعیین دقیق سازوکارهای تصمیمگیری و پاسخگویی است؛ امری که تاکنون در گفتار رئیس مجلس کمتر نشانی از آن دیده میشود. تکرار مفاهیمی چون مردمباوری، عدالت، شفافیت، هوشمندسازی و حتی حکمرانی علمی، اگر در قالب سیاستهای مشخص، قوانین قابل اجرا و تغییرات ملموس در ساختارها ترجمه نشود، بیش از آنکه نوید تحول دهد، به فرسایش معنا میانجامد. تجربه سالهای گذشته نشان داده است که انباشت واژههای بزرگ، بدون ضمانت اجرائی، نهتنها به بهبود حکمرانی منجر نمیشود، بلکه شکاف میان گفتار رسمی و زیست واقعی جامعه را عمیقتر میکند. حکمرانی نو، اگر قرار است از سطح خطابه فراتر رود، باید به این پرسش پاسخ دهد که چه چیزی قرار است تغییر کند. مثلا ممکن است تغییر در میان افراد، نهادها، فرایندها یا منطق توزیع قدرت باشد یا نه؟
از سوی دیگر، ارجاع مداوم به دانشگاه، پژوهش و علم، تا زمانی که استقلال نهادی، امنیت فکری و نقش واقعی آنها در سیاستگذاری تضمین نشود، بیشتر به انتقال مسئولیت شباهت دارد تا اعتماد به دانش. دانشگاه نمیتواند همزمان در حاشیه تصمیمسازی قرار گیرد و بار حکمرانی عاقلانه را به دوش بکشد. اگر قرار است اندیشه از دانشگاه بجوشد، باید مسیر ورود آن به ساخت قدرت نیز شفاف و نهادمند باشد. در این معنا، حکمرانی نو پیش از آنکه به واژهای تازه نیاز داشته باشد، محتاج شجاعت در شفافسازی است؛ شفافسازی درباره حدود اختیار، موانع ساختاری و هزینههای اصلاح. تا آن زمان، «حکمرانی نو» همچنان در حد یک مطالبه کلی باقی میماند؛ مطالبهای که جذاب است، تکرار میشود، اما هنوز به نقشه راهی برای خروج از بنبست حکمرانی بدل نشدهاست.
بازار ![]()