اخبار محرمانه - اقتصاد آنلاین / سیاست حذف صفر از پولی ملی بار دیگر بر سر زبانها افتاده است. سیاستی که دولتهای اخیر در ایران به دنبال بررسی و اجرای آن بودهاند. با این حال، تجربه کشورها و علم اقتصاد نشان میدهد که لازمه اجرای این سیاست اصلاحات پولی و مالی گسترده و وجود یک بانک مرکزی مستقل میباشد. در غیر این صورت، این سیاست تنها مانند صفر کردن کیلومتر شمار خودرویی فرسوده است و صفرها پس از مدتی با تورم بازمیگردند. اما این بار در صورت اشتباه در اجرای این سیاست، اعتماد به پول ملی ضربه بزرگتری خواهد خورد.
هیچ تغییر شکل ظاهری در اقتصاد، هرچقدر بزرگ و پر سر و صدا، نمیتواند بهتنهایی نقش یک درمان را بازی کند. مگر آنکه ریشهها درمان شده باشند. این جمله شاید بهترین توصیف برای یکی از بحثبرانگیزترین تصمیمات پولی اخیر، یعنی حذف صفر از پول ملی باشد. سالهاست که اقتصاد ایران به دلیل تورم مزمن، کاهش ارزش پول، تغییرات شدید سطح عمومی قیمتها و فرسایش اعتماد عمومی به ریال، با مسئلهای روبهروست که هم ریشههای پولی، هم روانی، و هم سیاسی دارد. در چنین شرایطی، سیاست حذف صفر از پول ملی بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته است. سیاستی که برخی آن را گامی ضروری برای بازسازی ساختار پولی و برخی دیگر اقدامی نمایشی میدانند که بدون اصلاحات بنیادی، اثری پایدار ندارد. اما واقعا حذف صفر سیاست خوبی است؟
بازار ![]()
مزایای حذف صفر چیست؟
حذف صفر از پول ملی در ظاهر اقدامی ساده به نظر میرسد. اما در عمل، این سیاست به شدت وابسته به شرایط کلان اقتصادی، انتظارات عمومی و ظرفیت اجرایی کشور است. آنچه این سیاست را پیچیده میکند این است که حذف صفر نه یک سیاست ضدتورمی است و نه یک عامل خلق ثبات. بلکه در بهترین حالت، سیاستی مکمل است که محیط پولی را منظمتر نشان میدهد و ابزارهای سیاستگذاری را قابلاستفادهتر میکند. به بیان دیگر، حذف صفر شبیه پاککردن غبار روی آینه است. تصویر واضحتر میشود، اما واقعیت پشت آینه تغییر نمیکند. مهمترین توجیه اقتصادی برای حذف صفر، کاهش هزینه مبادلاتی است. وقتی قیمتها تا چندین صفر افزایش یافته باشند، حسابداری، ثبت دفاتر، صدور فاکتور، حسابرسی و حتی عملیات بانکی، زمانبر، پرخطا و پیچیده میشوند. حذف صفر موجب میشود نظام حسابداری سادهتر شود، شفافیت در ثبت قیمتها افزایش یابد و خطاهای سیستمی کاهش پیدا کند. در کنار آن، افزایش خوانایی و مقبولیت پول ملی در مبادلات روزمره اهمیت زیادی دارد. در شرایطی که مردم برای خریدهای کوچک باید اسکناسهای سنگین و بیارزش حمل کنند، و یا محاسبات سنگین انجام دهند، کاهش صفرها میتواند احساس ارزش را بازگرداند. اما مسئله اینجاست که این اثرات، صرفا روانی و اداری هستند و نه اقتصادی به معنای دقیق. تجربهها نشان میدهد که حذف صفر، بدون مهار تورم و اصلاحات ساختاری، مانند این است که بر روی زخمی باز فقط پانسمان گذاشته شود. اگر روند خلق نقدینگی، کسری بودجه، ساختارهای ناکارآمد بانکی و بیانضباطی مالی اصلاح نشود، تورم دوباره صفرهای حذفشده را بازخواهد گرداند. کشورهایی مانند برزیل و آرژانتین نمونههای آشکار این چرخهاند. کشورهایی که حتی چندین بار مجبور به حذف صفر شدند، زیرا تورم مهار نشده بود و صفرها مجددا بازگشتند.
چرا تجربه ترکیه موفق بود؟
در مقابل، ترکیه نمونهای نسبتا موفق است. دولت ترکیه در سال ۲۰۰۵ شش صفر از لیر حذف کرد. اما پیش از آن، مجموعهای از اصلاحات عمیق شامل انضباط مالی، کنترل نقدینگی، استقلال بانک مرکزی و جذب سرمایهگذاری خارجی اجرا شده بود. به همین دلیل، حذف صفر در ترکیه تبدیل به نقطهای نمادین در مسیر بازسازی اقتصادی شد و اعتماد عمومی را تقویت کرد. نکته مهم این است که موفقیت ترکیه نه در حذف صفر، بلکه در اصلاحات پیشزمینه بود. صفرها تنها آخرین حلقه این زنجیره بودند. ایران، چالش اصلی تورم مزمن و مزیتزدایی تدریجی پول ملی است. تا زمانی که تورم ساختاری، کسری بودجه و وابستگی مالی دولت به منابع بانک مرکزی کنترل نشوند، حذف صفر نمیتواند ارزش ذاتی پول را تغییر دهد. اما این سیاست میتواند زمانی مفید باشد که به عنوان بخشی از یک بسته اصلاحی اجرا شود. بستهای شامل اصلاح نظام مالیاتی، کنترل شدید نقدینگی، استقلال واقعی بانک مرکزی، کوچکسازی دولت و ایجاد انضباط مالی در بودجه. در چنین شرایطی، حذف صفر میتواند علامت کاهش تورم و آغاز دوره ثبات باشد. از سوی دیگر، نمیتوان نقش اثر روانی این سیاست را نادیده گرفت. مردم در اقتصادهای تورمی، حس توان خرید خود را از دست میدهند. وقتی یک نان ۱۰ هزار تومانی ناگهان تبدیل به یک واحد جدید پولی با رقم بسیار کوچکتری میشود، ذهنیت عمومی اصلاح میگردد. اما این اثر کوتاهمدت است و در صورت بازگشت تورم، نهتنها اعتماد از بین میرود بلکه حتی بدبینی عمومی تشدید میشود. علاوه بر هزینههای چاپ اسکناس جدید، تغییر سیستمهای بانکی، اصلاح سالها داده حسابداری و آموزش عمومی، اجرای این سیاست نیازمند یک دوره انتقالی دقیق است. خطا در این دوره میتواند بازارهای مالی را مختل کرده و فشار شدیدی بر بانکها و بنگاهها وارد کند.
بانک مرکزی مستقل، لازمه حذف صفر از سیاست پولی
باید به این مسئله توجه کرد که مشکل اصلی قبل و بعد از حذف صفر نه خود عدد جدید، بلکه پولپاشی برای پوشش کسری بودجه بوده است. اگر بانک مرکزی زیر نفوذ دولت مجبور شود پایه پولی را برای تامین مالی هزینهها افزایش دهد، حذف صفر خیلی سریع بیاثر میشود و اقتصاد دوباره وارد چرخهی تورم و بازگشت صفرها میگردد. استقلال بانک مرکزی یعنی امکان نه گفتن به تامین مالی مستقیم یا غیرمستقیم دولت، پایبندی به هدف تورمی و شفافیت در ابزارهای کنترلی. این دقیقا همان چیزی است که هنگام تغییر واحد پول حیاتی میشود. چرا که جامعه در آن دوره حساسیت بالایی نسبت به قیمتها، گرد کردن ارقام و هرگونه سوءاستفادهی احتمالی دارد. اگر مردم احساس کنند تغییر پول صرفا یک عملیات نمایشی برای پنهان کردن تورم یا کوچکنمایی مشکلات است، انتظارات تورمی تشدید میشود، قیمتگذاریها با احتیاط رو به بالا تنظیم میشوند، و رفتارهای سفتهبازانه افزایش مییابد. در مقابل، بانک مرکزی مستقل میتواند با چارچوبگذاری روشن (مانند هدفگذاری تورم)، انتشار منظم دادهها، مدیریت نقدینگی، و تضمین عدم تامین کسری بودجه از مسیر خلق پول، لنگر انتظارات ایجاد کند. همچنین استقلال نهادی کمک میکند هماهنگی بین سیاست پولی و سیاست مالی بهجای تبعیت پولی از مالی، بر پایهی قواعد و پاسخگویی شکل بگیرد. یعنی دولت مجبور شود اصلاحات بودجهای و انضباط مالی را جدی بگیرد، و بانک مرکزی هم بتواند همزمان با تغییر واحد پول، ثبات قیمتها را هدف اصلی نگه دارد. حذف صفر بدون بانک مرکزی مستقل، شبیه عوض کردن صفحهی کیلومترشمار خودرویی است که موتور تورم آن هنوز روشن است. عددها زیباتر میشوند، اما مسیر همان مسیر قبلی میماند.