دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴
تحلیل ویژه

گردشگران مرگ؛ افشای سفر اروپاییان به بوسنی برای شکار انسان در دهه ۹۰ میلادی

گردشگران مرگ؛ افشای سفر اروپاییان به بوسنی برای شکار انسان در دهه ۹۰ میلادی
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست جنگ بوسنی، معماری امنیتی اروپا را تغییر داد و ناتو را از یک اتحاد دفاعی به ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جنگ بوسنی، معماری امنیتی اروپا را تغییر داد و ناتو را از یک اتحاد دفاعی به یک نیروی مداخله‌گر فعال تبدیل کرد.
 محمدحسین لطف‌الهی| دفتر دادستانی عمومی ایتالیا تحقیقاتی را درباره ادعای سفر شهروندان ایتالیایی به بوسنی در دوره جنگ در این کشور آغاز کرده است. بر اساس ادعای مطرح‌شده از سوی شاکیان، برخی از ایتالیایی‌ها آخر هفته‌ها در قالب «سافاری‌های تک‌تیراندازی» عازم سارایوو می‌شدند تا در ازای پرداخت پول به ارتش صرب‌های بوسنی بتوانند به شهروندان این شهر که یکی از طولانی‌ترین محاصره‌های تاریخ معاصر (آوریل 1992 تا فوریه 1996) را تجربه می‌کردند شلیک کنند و آن‌ها را به قتل برسانند. 
این سفرها که در شکواییه «سافاری» خوانده‌ شده‌اند در طول جنگ بوسنی و در زمانی انجام می‌گرفت که شهر سارایوو توسط ارتش صرب‌های بوسنی محاصره شده بود. اصطلاح «سافاری» اشاره‌ای زننده به تورهای مشاهده و شکار حیوانات وحشی است. تحقیقات در میلان که توسط الساندرو گابیس، دادستان این شهر هدایت می‌شود، پس از آن آغاز شد که اتزیو گاوازنی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی با همکاری نیکولا بریجیدا، وکیل باتجربه و گیدو سالوینی، قاضی سابق دادخواستی را علیه برخی از اتباع ایتالیا ارائه داد و خواستار برخورد با آن‌ها به جرم «قتل عمد با قساوت و براساس انگیزه‌های پست» شد.
بازرسان امیدوارند که نتیجه این تحقیقات، روشن شدن کامل ماجرا و افشای هویت اشخاص و گروه‌های دخیل در این جنایت باشد. تاکنون 5 مرد در تحقیقات شاکیان شناسایی شده‌اند. گاوازنی که شخصاً تمام مدارک جمع‌آوری‌شده را تحویل دفتر دادستانی عمومی ایتالیا داده است، روز سه‌شنبه هفته گذشته به روزنامه «لارپوبلیکا» گفت که هدف او و همکارانش اجرای عدالت و افشای حقیقت درباره بخشی از جامعه است که سال‌هاست «حقیقت را زیر فرش پنهان کرده‌اند.» او افزود: «ما درباره تعدادی از افراد ثروتمند و کارآفرینان مشهور صحبت می‌کنیم که در طول محاصره سارایوو پول پرداخت می‌کردند تا بتوانند غیرنظامیان بی‌دفاع را به قتل برسانند.»
«سافاری‌های تک‌تیرانداز» چگونه کار می‌کردند؟
در فاصله سال‌های 1992 تا 1996، شهروندان ایتالیایی و اتباع برخی دیگر از کشورهای اروپایی که وجه مشترک میان آن‌ها علاقه‌مندی به سلاح و شکار بود، روزهای جمعه به عنوان تفریح آخر هفته در شهر تریسته واقع در شمال غرب ایتالیا (مرز ایتالیا با یوگوسلاوی سابق) گرد هم می‌آمدند. هنوز مشخص نیست چه کسی مقدمات سفر آن‌ها را به این منطقه فراهم می‌کرد.
بر اساس اطلاعاتی که در شکایت بازتاب یافته، این افراد با خط هوایی آویوژنکس به بلگراد رفته و از آنجا با اتوبوس به تپه‌های اطراف شهر سارایوو منتقل می‌شدند. آن‌ها برای اینکه بتوانند آخر هفته را با یک اسنایپر و جایگاه مناسبی مشرف به شهر برای شلیک به غیرنظامیان بگذرانند، چیزی بین 92 تا 116 هزار دلار به شبه‌نظامیان صرب هوادار رادوان کاراجیچ پرداخت می‌کردند.
او یک سیاستمدار صرب بوسنیایی بود که به عنوان اولین رئیس‌جمهور جمهوری صرب بوسنی در طول جنگ بوسنی (1992-1995) خدمت کرد. کاراجیچ به دلیل نقش‌اش به‌عنوان رهبر سیاسی و فرمانده کل قوای صرب‌های بوسنی، در دادگاه بین‌المللی کیفری یوگسلاوی سابق (ICTY) در لاهه محاکمه شد. او به دلیل نقش‌اش در کشتار بیش از 8 هزار مرد و پسر مسلمان بوسنیایی در سربرنیتسا در سال 1995، به نسل‌کشی محکوم شد. کاراجیچ همچنین مسئول محاصره 44 ماهه سارایوو شناخته شد که طی آن هزاران غیرنظامی بر اثر گلوله‌باران و حملات تک‌تیراندازها کشته شدند.
روزنامه اسپانیایی‌زبان ال پاییس در گزارشی درباره این پرونده نوشته است: «اگر این افراد می‌خواستند به کودکان شلیک کنند، پول بیشتری از آن‌ها دریافت می‌شد.»
گاوازنی هم به این موضوع اشاره کرده بود. به گفته او، به شرکت‌کنندگان بر اساس نوع هدف یا اهدافی که انتخاب می‌کردند، لیست قیمت ارائه می‌شد. در این لیست، همانطور که ال پاییس نوشته برای کودکان پول بیشتری دریافت می‌شد و در مقابل، کشتن افراد مسن رایگان بود.
در دادخواست تنظیم شده از سوی گاوازنی و همکارانش که بالغ بر 17 صفحه است، درباره یکی از افراد حاضر در این جنایت آمده است: «یکی از شرکت‌کنندگان از شهر تریسته راهی این شکار انسان می‌شد و پس از بازگشت زندگی عادی خود را دنبال می‌کرد. او در حالی به ادامه زندگی عادی خود می‌پرداخت که در نگاه اطرافیان و مردم شهر فردی محترم به شمار می‌رفت.»
گاوازنی در گفت‌وگو با روزنامه رپوبلیکا در این باره گفته است: «این‌ها افرادی بودند که اشتیاقی سیری‌ناپذیر به اسلحه داشتند، از نظر مالی غنی بودند و ارتباطات زیادی در ایتالیا و صربستان داشتند. آنها در کمال بی‌تفاوتی نسبت به شر و برای ارضای هوس خود به بخشی از شر تبدیل می‌شدند.» یکی از کلیدی‌ترین اجزای دادخواست، شهادت یک افسر اطلاعات نظامی بوسنی به نام ادین سوباشیچ بود.
او در یک مستند درباره محاصره سارایوو مدعی شد که اوایل سال 1994 به افسران آژانس اطلاعات نظامی ایتالیا اطلاع داده که پروازهایی از تریسته به بلگراد به مقصد اصلی سارایوو صورت می‌گیرد و افرادی برای شرکت در این «سافاری‌ها» به بوسنی می‌روند. سوباشیچ شهادت داد که چند ماه بعد، افسران سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا به او اطلاع دادند که جلوی این «سافاری‌ها» گرفته شده است.
در گزارش سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا آمده است که این سرویس پس از اطلاع یافتن از مسئله، اقداماتی انجام داده و «سافاری‌ها» را متوقف کرده است. یکی دیگر از شاهدهایی که گاوازنی در دادخواست خود به او اشاره کرده می‌گوید سه مرد اهل تورین، میلان و تریسته را که در این «سافاری‌ها» شرکت‌ می‌کردند می‌شناخته است. یکی از آن‌ها، مردی اهل میلان بود که در سال 1993 سفرهایی را به سارایوو داشت. او ثروتمند و مالک یک کلینیک جراحی پلاستیک بود.
چه کسانی از این جنایت مطلع بودند؟
صربستان هرگونه دخالت در این کشتارها را رد کرده است، اما بازرسان معتقدند که سرویس‌های اطلاعاتی این کشور از این «سفرهای توریستی» آگاه بوده‌اند. به گزارش خبرگزاری آنسا، براساس شهادت سوباشیچ، افسر اطلاعات نظامی بوسنی که انتظار می‌رود یکی از اولین افراد احضارشده توسط دادستانی باشد، نحوه سازماندهی این سفرها با شرکت هواپیمایی آویوژنکس، نشان می‌دهد که «سرویس امنیت دولتی صربستان پشت همه اینها قرار داشته است.»
این مقام بوسنیایی به روزنامه لارپوبلیکا گفت، اگرچه آژانس اطلاعات نظامی ایتالیا از همان اولین سفر مطلع شده بود، اما این موضوع هرگز دوباره میان آژانس‌های جاسوسی بوسنی و ایتالیا مورد بحث قرار نگرفت. داگ دومروکچیچ، کنسول بوسنی در میلان، روز سه‌شنبه به لارپوبلیکا گفت که دولت او در حال «همکاری کامل در این تحقیقات» است. دومروکچیچ افزود: «ما مشتاقیم که حقیقت چنین ماجرای بی‌رحمانه‌ای را کشف کنیم و با گذشته تسویه‌حساب کنیم. من اطلاعاتی دارم که به بازرسان منتقل خواهم کرد.»
الساندر گابیس، دادستان میلان لیستی از افرادی که شهادت آن‌ها می‌تواند موثر باشد در اختیار دارد. به گفته گاوازنی، تعداد «خون‌آشام‌های درگیر در این ماجرا» به حدود 100 نفر می‌رسد. بروز اتفاقات مشابه در گذشته، باعث شده تا برای بسیاری از کسانی که جنگ بوسنی را از نزدیک دنبال کرده‌اند، ماجرای «سافاری‌ها» چندان شوکه‌کننده نباشد.
در همین راستا، آدریانو سوفری، نویسنده و فعال ایتالیایی که خود در طول جنگ بوسنی در سارایوو حضور داشت و برای روزنامه‌های ایتالیایی گزارش تهیه می‌کرد، مقاله‌ای منتشر و استدلال کرد که این اقدام «امری کاملاً شناخته‌شده» بود. او تأکید کرد که شرکت‌کنندگان در این فعالیت هولناک، «مشتاق و پرتعداد» بودند.
سوفری در مقاله‌اش، بخش‌هایی از نوشته‌های همان دوران خود را که به این موضوع پرداخته بود، بازنشر کرده است؛ از جمله این مورد در 17 مه 1995:«در گرباویتسا، جایی که تک‌تیراندازان چتنیک (شبه‌نظامیان افراطی صرب) و دیگر شرکت‌کنندگان در این شکار بین‌المللی، پنهان نمی‌شوند و حتی تصاویرشان در تلویزیون کاراجیچ به نمایش درمی‌آیند یک گروه یونانی و همچنین یک داوطلب ژاپنی حضور دارد.»
سوفری اشاره می‌کند که آن داوطلب ژاپنی به تلویزیون صرب‌های بوسنی توضیح داده بود که «به دلیل یک شکست عشقی» برای تیراندازی به سارایوو آمده بود. او در همان مقاله می‌افزاید که یکی دیگر از افرادی که برای شلیک به غیرنظامیان آمده بود، وُیسلاو شِشِل، ملی‌گرای افراطی صرب بود که در مقابل دوربین‌ها یک عابر پیاده را به قتل رساند.
بازماندگان سارایوو چه می‌گویند؟
جمیل هودزیچ، 42 ساله، بنیان‌گذار پروژه «عکس کوچه تک‌تیرانداز» است که عکس‌های دوران محاصره را آرشیو می‌کند. او که در دهه 1990 در سارایوو بزرگ شده و هنگام آغاز محاصره 9 ساله بود، در گفت‌وگویی با شبکه خبری الجزیره گفت که این افشاگری‌ها برایش غافلگیرکننده نبوده است، زیرا در آن زمان، آخر هفته‌ها در سارایوو «خطرناک‌تر از همیشه» بودند. در طول سال‌های محاصره، خیابان اصلی ورودی سارایوو، بلوار مشا سلیمویچ، به «کوچه تک‌تیرانداز» معروف شد.
عبور از آن، که مسیر اصلی رسیدن به فرودگاه بود، بسیار خطرناک بود و همه‌جا علائم هشداردهنده حضور تک‌تیرانداز دیده می‌شد. شاید معروف‌ترین قربانیان این تک‌تیراندازی‌ها، بوشکو برکیچ و آدمیره اسمیچ بودند؛ زوجی که سرگذشت‌شان در مستند «رومئو و ژولیت در سارایوو» روایت شد. آن‌ها در سال 1993 هنگام عبور از یک پل هدف گلوله قرار گرفتند و اجسادشان برای چندین روز در «منطقه حائل» میان مواضع نیروهای بوسنی و صرب باقی ماند. عکس‌های این زوج به نمادی از خشونت کور و غیرانسانی جنگ تبدیل شد.
هودزیچ گفت، در آن زمان همیشه «شایعاتی در جریان بود مبنی بر اینکه آخر هفته‌ها افرادی از بیرون شهر می‌آیند تا به ما شلیک کنند.» او اضافه کرد: «این یک واقعیت است، اما متأسفانه، وقتی قاتلان و تک‌تیراندازانی که چهار سال به ما شلیک می‌کردند هنوز آزاد می‌گردند و می‌بینیم که دادستانی بوسنی هیچ کاری در این مورد انجام نمی‌دهد، افشای این واقعیت فایده چندانی ندارد. من فقط امیدوارم که این پرونده ایتالیا به سادگی از فضای رسانه‌ای محو نشود و ما واقعاً شاهد نتایج مثبتی باشیم.»
او افزود: «برادر من زمانی که در محله‌مان در حال بازی تنیس بود، توسط یک تک‌تیرانداز صرب کشته شد. ما هرگز نخواهیم فهمید که آیا قاتل او یکی از کسانی بوده که برای انجام این کار پول پرداخت کرده بودند یا خیر.»
آیا افرادی از کشورهای دیگر نیز شرکت داشتند؟
گمان می‌رود شهروندانی از چندین کشور دیگر نیز در این «سافاری‌ها» مشارکت داشته‌اند. در سال 2022، مستندی به نام «سافاری سارایوو» ساخته میران زوپانیچ، کارگردان بوسنیایی، به تحقیق درباره خارجی‌های ثروتمندی پرداخت که در این اقدامات دست داشتند، از جمله افرادی از ایالات متحده و روسیه. یک نمونه قابل توجه، ادوارد لیمونوف، نویسنده و سیاستمدار ملی‌گرای روس بود. در سال 1992، در جریان ساخت مستندی درباره جنگ بوسنی، از او در حالی فیلم‌برداری شد که شخصاً توسط رادوان کاراجیچ همراهی می‌شد و با یک مسلسل به سمت سارایوو تیراندازی می‌کرد.
علاوه بر این، در سال 2007، جان جردن، تفنگدار دریایی سابق آمریکایی، در دادگاه کیفری بین‌المللی برای یوگسلاوی سابق شهادت داد که «تیراندازان توریست» به سارایوو آمده بودند. جردن به دادگاه گفت: «کاملاً واضح بود افرادی که توسط مردانی آشنا به منطقه هدایت می‌شدند، خودشان با آنجا کاملاً ناآشنا بودند. نوع لباس پوشیدن و سلاح‌هایی که حمل می‌کردند، مرا به این باور رساند که آن‌ها توریست‌هایی بودند که برای شلیک به غیرنظامیان با سلاح تک‌تیرانداز به منطقه می‌آمدند.»
از شاکیان و انگیزه آن‌ها چه می‌دانیم؟
اتزیو گاوازنی، نویسنده و روزنامه‌نگار، توضیح داد که اگرچه اولین بار در دهه 1990 گزارش‌هایی درباره «توریست‌های تک‌تیرانداز» در مطبوعات ایتالیا خوانده بود، اما تماشای مستند «سافاری سارایوو» (محصول 2022 به کارگردانی میران زوپانیچ اسلوونیایی) نقطه شروعی جدی برای او بود.
او در گفت‌وگو با نشریه گاردین گفت: «سافاری سارایوو نقطه شروع بود. من مکاتباتی را با کارگردان آغاز کردم و از آنجا تحقیقاتم را تا جایی گسترش دادم که مدارک کافی برای ارائه به دادستان‌های میلان جمع‌آوری کردم.» او با تأکید بر اینکه «تعداد بسیار بسیار زیادی ایتالیایی» در این ماجرا دست داشته‌اند، افزود: «آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها... افرادی از تمام کشورهای غربی بودند که مبالغ هنگفتی پول پرداخت می‌کردند تا به آنجا برده شوند و به غیرنظامیان شلیک کنند.»
گاوازنی انگیزه این افراد را چنین توصیف کرد: «هیچ انگیزه سیاسی یا مذهبی در کار نبود. آن‌ها افراد ثروتمندی بودند که صرفاً برای تفریح و لذت شخصی به آنجا می‌رفتند. ما درباره افرادی صحبت می‌کنیم که شیفته اسلحه هستند، شاید به میدان‌های تیراندازی می‌روند یا در آفریقا به سافاری شکار می‌روند.»
دو حقوقدان برجسته، یعنی نیکولا بریجیدا و گیدو سالوینی نقش مهمی در کمک به گاوازنی برای طرح شکایت داشتند. نیکولا بریجیدا، وکیلی با تجربه گسترده در پرونده‌های پیچیده بین‌المللی، از جمله پرونده ایتالیایی‌های مفقودشده در شیلی و آرژانتین، محاکمات اعضای خونتای نظامی آرژانتین و مقامات دوران دیکتاتوری پینوشه، و همچنین پرونده‌های مربوط به «عملیات کوندور» است.
بریجیدا با اشاره به تجربیات خود، از جمله پرونده «پروازهای مرگ»، اذعان کرد که اگرچه به سختی غافلگیر می‌شود، اما «این داستان تا حدی مرا غافلگیر کرده است.»
او در گفت‌وگو با روزنامه «ال پاییس» تأکید کرد: «ما مستندات و شواهد محکمی ارائه کرده‌ایم که تحقیقات بیشتر را ایجاب می‌کند... قویاً معتقدیم که این اقدام می‌تواند به شناسایی حداقل برخی از عاملان این جنایات هولناک منجر شود.» یکی از سرنخ‌های کلیدی که در بخش‌های قبلی گزارش به آن اشاره شد، شهادت ادین سوباشیچ، افسر اطلاعات نظامی بوسنی، درباره اطلاع‌رسانی به سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا در سال 1994 است. یکی از درخواست‌های رسمی شاکیان از دادستانی میلان، دقیقاً بررسی این موضوع و پیگیری وجود احتمالی این مستندات در آرشیو سرویس اطلاعات نظامی است.
پیش‌زمینه تاریخی و تبعات
جنگ بوسنی ریشه در فروپاشی جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی داشت؛ فرآیندی که با مرگ مارشال تیتو در سال 1980 آغاز شد و یک خلأ قدرت عمیق ایجاد کرد. این خلأ، همزمان با بحران شدید اقتصادی در دهه 1980، به بستری برای رشد ناسیونالیسم قومی تهاجمی تبدیل شد. اسلوبودان میلوشویچ در صربستان، با مهندسی فعالانه ناسیونالیسم و احیای پروژه «صربستان بزرگ»، از این فرصت استفاده کرد.
پس از اعلام استقلال اسلوونی و کرواسی در سال 1991 و آغاز جنگ در کرواسی، جمهوری بوسنی و هرزگوین، که از نظر قومی متنوع‌ترین جمهوری بود، تحت فشار قرار گرفت. جرقه مستقیم جنگ، الزام جامعه اروپا به برگزاری همه‌پرسی استقلال در فوریه و مارس 1992 بود. این همه‌پرسی توسط اکثریت قاطع صرب‌های بوسنی به رهبری رادوان کاراجیچ تحریم شد. این تحریم، یک مانور تاکتیکی بود، چراکه رهبری صرب‌های بوسنی پیش از آن در ژانویه 1992، «جمهوری صرب‌های بوسنی» را اعلام کرده بود.
اعلام رسمی استقلال بوسنی در پی همه‌پرسی، بهانه‌ای برای تهاجم نظامی از پیش برنامه‌ریزی‌شده نیروهای صرب (که از تسلیحات سنگین ارتش خلق یوگسلاوی بهره می‌بردند) و آغاز محاصره سارایوو در آوریل 1992 بود. این جنگ که خونین‌ترین مناقشه اروپا پس از جنگ جهانی دوم بود، تبعات انسانی، سیاسی و ژئوپلیتیک ویرانگری بر جای گذاشت.
جنگ بوسنی، منجر به کشته شدن حدود 100,000 نفر و آوارگی بیش از 2 میلیون نفر (تقریباً نیمی از جمعیت کشور) شد. ماهیت جنگ، یک کارزار سیستماتیک «پاکسازی قومی» بود که به‌طور نامتقارنی غیرنظامیان بوسنیایی (مسلمان) را هدف قرار داد. اوج این جنایات، محاصره 1425 روزه سارایوو و نسل‌کشی سربرنیتسا در ژوئیه 1995 بود که در آن، بیش از 8 هزار مرد و پسر بوسنیایی در یک «منطقه امن» اعلام‌شده توسط سازمان ملل، به طور سیستماتیک اعدام شدند. جنگ نهایتاً با مداخله نظامی قاطع ناتو (عملیات نیروی عمدی) در سال 1995 متوقف شد.
توافق‌نامه صلح دیتون اگرچه به خونریزی پایان داد، اما یک پارادوکس سیاسی عمیق ایجاد کرد. این توافق، بوسنی را به عنوان یک کشور واحد حفظ کرد، اما ساختار داخلی آن را بر اساس دستاوردهای جنگی تقسیم نمود. ایجاد «جمهوری صربسکا» (شامل 49 درصد قلمرو)، عملاً دستاوردهای ارضی حاصل از پاکسازی قومی و نسل‌کشی را قانونی کرد و یکی از ناکارآمدترین و پیچیده‌ترین ساختارهای حکومتی جهان را به وجود آورد.
جنگ بوسنی، معماری امنیتی اروپا را تغییر داد و ناتو را از یک اتحاد دفاعی به یک نیروی مداخله‌گر فعال تبدیل کرد. بوسنی و هرزگوین عملاً به یک «تحت‌الحمایه» بین‌المللی تحت نظارت «دفتر نماینده عالی» (OHR) بدل شد. میراث پایدار جنگ، ایجاد یک «زخم التیام‌نیافته» و یک نقطه اشتعال دائمی ژئوپلیتیکی در بالکان است.
بازار


نظرات شما