پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴
تحلیل ویژه

چهار مانع توافق؛ تحلیل اندیشکده کارنگی از چالش‏‌ها‌ی گفت‌‏وگوهای ایران و آمریکا

چهار مانع توافق؛ تحلیل اندیشکده کارنگی از چالش‏‌ها‌ی گفت‌‏وگوهای ایران و آمریکا
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست اریک لوب، استاد دانشگاه و پژوهشگر برنامه خاورمیانه «موقوفه کارنگی برای صلح ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اریک لوب، استاد دانشگاه و پژوهشگر برنامه خاورمیانه «موقوفه کارنگی برای صلح بین‌الملل»، تحلیل مفصلی درباره موانع و چالش‌های مذاکرات بین ایران و آمریکا در روزهای منتهی به جنگ و وضعیت پس از آن داشته و بر اساس آن‌ها، به رفع آن‌ها به‌عنوان لازمه ازسرگیری مذاکرات در صورت خواست طرفین پرداخته است. روایت او از وقایع و تحلیل‌های او، نظرات او و اندیشکده کارنگی هستند و لزوماً مورد تأیید روزنامه هم‌میهن نیستند، اما مرور آن‌ها حتماً برای مخاطب ایرانی سودمند خواهد بود. ترجمه این تحلیل را با اندکی تلخیص، در ادامه می‌خوانید.
بین آوریل و مه 2025، ایالات متحده و ایران مشغول پنج دور مذاکرات هسته‌ای شدند و دور ششمی هم برای اواسط ژوئن برنامه‌ریزی شده بود. دو روز پیش از زمانی که بنا بود آن دوره برگزار شود، در روز 13 ژوئن، اسرائیل، با کمک آمریکا، به زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای و نیروهای ایران و نیز اهداف دیگر حمله کرد.
9 روز بعد، ایالات متحده مستقیماً در آنچه به عنوان جنگ 12 روزه معروف شد، مداخله کرد و تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، اصفهان و نطنز را مورد هجوم قرار داد. در طول جنگ، تهران با حمله با پهپاد و موشک به پایگاه‌های اسرائیل، تلافی کرد. در روز 24 ژوئن، پس از اینکه تهران یک پایگاه هوایی آمریکایی در قطر را با موشک هدف گرفت، واشنگتن واسطه آتش‌بس شد.
در ایران، حملات اسرائیل چندین دانشمند هسته‌ای و فرمانده ارشد نظامی و همین‌طور هزار و 190 نفر دیگر را کشت، 4 هزار و 475 نفر را زخمی کرد و ده‌ها هزار نفر دیگر را آواره. در اسرائیل پهپادها و موشک‌های ایران، به‌‌رغم سامانه‌های پیشرفته دفاع هوایی اسرائیل، به پایگاه‌ها اصابت کردند، حداقل 28 نفر را کشتند، بیش از 3 هزار نفر را زخمی کردند و بسیاری بیشتر را آواره کرد.
این مقاله به دنبال شرح این است که چرا و چگونه، ایالات متحده و ایران، درحالی‌که پیگیر دیپلماسی هسته‌ای بودند، درگیر تقابل نظامی غیرمستقیم و مستقیم شدند. این مقاله ادعا می‌کند چهار عامل ذیل، چالش‌هایی بر سر راه مذاکرات آفریدند و عوامل درگیری شدند:
چرخه معیوب تحمیل از آمریکا و تقابل از ایران، در طول مذاکرات تنش‌ها را بالا برد و اعتماد را برای هر دو طرف تخریب کرد؛
ترجیح واشنگتن به گفت‌وگوی مستقیم و جامع و تمایل تهران به گفت‌وگوهای غیرمستقیم و موقتی، در تضاد بود؛
 واشنگتن در طول گفت‌وگوها، رویکرد حداکثری خود را درباره سطح غنی‌سازی و ذخایر اورانیوم ایران، حفظ کرد؛
مقامات اسرائیلی و نمایندگان کنگره در آمریکا، بر مذاکرات اعمال نفوذ و در آن مداخله کردند.
اگر ایالات متحده و ایران تصمیم به ازسرگیری مذاکرات بگیرند، برای رسیدن به توافقی دیپلماتیک و پرهیز از جنگی دیگر، ناچار خواهند بود به این چهار عامل رسیدگی کنند.
تحمیل از آمریکا و تقابل از ایران
اولین عاملی که برای مذاکرات ایالات متحده و ایران چالش آفرید، تحمیل از سوی ایالات متحده و تقابل از سوی ایران بود که تنش‌ها را بالا برد و اعتماد را برای هر دو طرف تخریب کرد. تحمیل آمریکا شامل تحریم‌های اقتصادی فزاینده علیه ایران بود، حتی پس از این که قول داده شد در طول گفت‌وگوها، این تحریم‌ها متوقف شوند.
به‌علاوه، این تحمیل شامل تهدید به اقدام نظامی از سوی اسرائیل و آمریکا در صورت نرسیدن به توافق هم بود. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، کمی بعد از آغاز دور دوم دولتش، در فوریه 2025، به مشاوران نظامی‌اش مجوز داد که اگر ایران او را ترور کرد، به این کشور حمله کنند. او فرمانی اجرایی نیز امضا کرد که کارزار فشار حداکثری را علیه این کشور برمی‌گرداند؛ کارزاری که در دوران سلفش، جو بایدن، کاملاً هم متوقف نشده بود.
طبق گزارش‌ها، ترامپ اوایل ماه مارس، به شیوه‌ای اجبارآمیز، نامه‌ای به رهبر ایران فرستاد و 60 روز زمان داد تا توافقی را به سرانجام برساند یا با پیامدهایی جدی در قالب حملات نظامی مواجه شود. واکنش تهران این بود که نپذیرد با واشنگتن مذاکره کند و آمریکا و اسرائیل را تهدید کند که اگر به ایران حمله کنند، ایران اقدام نظامی خواهد کرد. پاسخ مقابله‌آمیز تهران، تنش‌ها با واشنگتن را باز هم بالاتر برد.
ترامپ را برانگیخت که تحریم‌های بیشتری وضع کند، قول دهد که صادرات نفت ایران را متوقف کند و دوباره تهدید به اقدام نظامی کند. تحمیل آمریکا، یک راه دیپلماتیک با ایران باز کرد اما ادامه این تحمیل، در ترکیب با تقابل ایران، خصومت‌های تشدیدشده‌ای پیش از دور اول گفت‌وگوها ایجاد کرد.
اوایل آوریل، قبل از زمانی که قرار بود گفت‌وگوها شروع شود و حتی پس از آن که دو طرف قبول کرده بودند مذاکره کنند، تنش‌ها باز هم بالاتر رفت. ترامپ اعلام کرد اگر برنامه هسته‌ای ایران کاملاً برچیده نشود، اسرائیل پیشگام حمله به آن خواهد بود. مقامات ایران، مبارزه‌طلبانه، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بیرون و تهدید کردند نیروگاه‌های هسته‌ای بیشتر بسازند. این روند در طول مذاکرات نیز به اشکال مختلف ادامه یافت. مثلاً در دور سوم، ترامپ دوباره به دنبال اعمال ضرب‌الاجلی شصت‌روزه بود اما تهران آن را غیرمنطقی می‌دید، به خاطر بی‌اعتمادی عمیق بین دو طرف و این که مذاکرات منتهی به برجام، چندین ماه طول کشیده بود.
در این دور، همچنین پس از اصرار ایران برای رفع بخشی از تحریم‌ها پیش از اقدام درباره ذخایر، ترامپ تحریم‌های ثانویه را افزایش داد و دوباره تهدید کرد اگر دور بعد به نتیجه نرسد، حمله نظامی رخ خواهد داد. تهران نیز در مقابل دور چهارم را به تعویق انداخت. بعد از دور چهارم نیز ترامپ برخلاف وعده توقف تحریم‌ها در طول مذاکرات، تحریم‌های بیشتری وضع کرد. ترامپ نهایتاً پس از دور پنجم در اوایل ژوئن تحریم‌ها را متوقف کرد، تا ایران برای پذیرش تازه‌ترین پیشنهاد قانع شود اما چند روز بعد، تحریم‌های ثانویه بر گروهی افراد و شرکت‌ها اعمال شدند و این از دلایل رد پیشنهاد از سوی تهران شد. پس از این و در حالی که دور ششم برنامه‌ریزی شده بود، تحمیل آمریکا به مرحله آماده‌سازی برای اقدام نظامی رسید.
او تهران را بابت رویکرد تهاجمی در مذاکرات محکوم کرد و گفت کمتر باور دارد مذاکرات به توافق برسد. هشدار هم داد که احتمال جنگ بین اسرائیل و ایران روزبه‌روز بیشتر می‌‌شود و تلفات گسترده‌ای هم خواهد داشت. طبق گزارش‌ها ترامپ گزینه‌های فرماندهی مرکزی ایالات متحده، سنتکام را برای حمله به ایران در صورت توقف یا ناکامی گفت‌وگوها، بررسی کرد و ارتش هم خود را برای چنین سناریویی آماده کرد. ایران هم آماده‌سازی‌های نظامی خود را برای چنین سناریویی انجام داد. تحمیل آمریکا در ‍13 ژوئن با حمله اسرائیل به ایران به اوج خود رسید.
او در میانه ماجرا هشدار داد ممکن است حملات، تلاش‌ها برای محدودکردن برنامه هسته‌ای ایران را تضعیف کند و در نتیجه احتمال ادامه مذاکرات را با تهران مطرح کرد، اما این کار را هم با رویکرد تحمیلی و با اهرم تهدید حمله نظامی و نیز درخواست تسلیم بی‌قیدوشرط ایران انجام داد. این تصور که ترامپ اساساً برای فریب ایران قبل از حمله اسرائیل مذاکره کرده نیز منجر به بی‌اعتمادی بیشتر در تهران شد. پس از پایان جنگ هم تحمیل آمریکا این‌طور ادامه یافت که ترامپ اعلام کرد تمام تلاش‌ها برای کم‌کردن تحریم‌ها علیه ایران را متوقف کرده است و به تقابل لفظی با ایران نیز ادامه داد.
ترجیحات واگرا
عامل دومی که مذاکرات را از مسیر خارج کرد، واگرایی مستمر بین ترجیح واشنگتن به مذاکره مستقیم و جامع و اصرار تهران بر مذاکره غیرمستقیم و موقت بود. از آغاز دور دوم ترامپ و حتی پیش از شروع گفت‌وگوها، او میل خود به مذاکره مستقیم با ایران بر سر برنامه هسته‌ای‌اش را ابراز کرد. ترامپ خواستار مستقیم‌بودن گفت‌وگوها بود اما تهران اصرار داشت مذاکرات غیرمستقیم باشند، چنان که مذاکرات راکدمانده با دولت بایدن در سال 2022 داشت. گفت‌وگوهای سال 2025، در نهایت عمدتاً غیرمستقیم بودند، با میانجیگری عمان.
انتظارات دو طرف از گفت‌وگوها هم تفاوتی فاحش داشت. از یک طرف، ترامپ مشتاق به توافقی جامع بود که از برجام بهتر باشد؛ برجامی که خود از آن خارج شده بود. بر اساس اظهارات ترامپ، چارچوب چنین توافقی، غنی‌سازی صفر، برچیدن برنامه هسته‌ای و توقف حمایت از نیروهای نیابتی می‌شد، در مقابل رفع تحریم‌های آمریکا و عادی‌سازی روابط با آن. از سوی دیگر، ایران می‌خواست پیش از توافقی جامع، توافقی موقت یا دنباله‌ای از توافقات موقت را به نتیجه برساند که شامل ابزارهای اعتمادسازی می‌شد.
از همان دور اول گفت‌وگوها در مسقط، تهران ترجیح‌اش برای این نوع توافق را با ارائه برنامه‌ای سه‌مرحله‌ای نشان داد؛ برنامه‌ای که شامل امتیازدهی‌ها به صورت پلکانی بود. در اولین قدم، تهران موقتاً غنی‌سازی را به سطح 3/67 برای اهداف غیرنظامی یا صلح‌آمیز پایین می‌آورد و واشنگتن مسدودیت دارایی‌های ایران را رفع می‌کرد و اجازه می‌دهد صادرات نفتش انجام شود. در مرحله دوم، ایران غنی‌سازی سطح بالا را به صورت دائم متوقف، بازرسی‌های آژانس را احیا و پروتکل الحاقی ان‌پی‌تی را اجرا می‌کرد؛ پروتکلی که اجازه بازرسی‌های سرزده در مکان‌های اعلام‌نشده را می‌داد.
در مقابل، ایالات متحده بخشی از تحریم‌ها را برمی‌داشت و اروپایی‌ها یا همان ای3، تروئیکای اروپایی امضاکننده برجام را قانع می‌کرد سازوکار ماشه را کلید نزنند. در مرحله سوم، ایران ذخیره اورانیوم غنی‌شده در سطح بالایش را به کشور ثالثی منتقل می‌کرد و واشنگتن تحریم‌های باقیمانده را برمی‌داشت؛ به‌علاوه، کنگره آمریکا توافق را تأیید می‌کرد تا دیگر نشود با فرمان اجرایی آن را لغو کرد یا تغییر داد؛ مشابه کاری که ترامپ در 2018 با برجام کرده بود. اگر واشنگتن قول می‌داد به کارزار فشار حداکثری پایان دهد، ایران تنش‌های منطقه‌ای را با خلع سلاح و غیرفعال‌کردن نیروهای نیابتی‌اش کاهش می‌داد.
بیشینه‌گرایی آمریکایی
سومین عامل پیچیده‌کننده، بیشینه‌گرایی آمریکایی نسبت به سطح غنی‌سازی و ذخایر اورانیوم در ایران بود. در طول پنج دور گفت‌وگو، واشنگتن موضعی حداکثری مبنی بر غنی‌سازی صفر را به جای منع تسلیحاتی‌کردن برنامه، برگزید. این برای تهران از همان ابتدا ناپذیرفتنی بود. به عنوان امضاکننده ان‌پی‌تی، ایران خود را دارای حق حاکمیتی برای غنی‌سازی اورانیوم جهت اهداف غیرنظامی یا صلح‌آمیز می‌دانست؛ حتی اگر بعد از خروج ترامپ از برجام، از سطوح پیشین فراتر رفته باشد. بیشینه‌گرایی آمریکا پیش از دور اول مذاکرات در اوایل آوریل هم ادامه یافت؛ زمانی که ترامپ اعلام کرد اگر برنامه هسته‌ای ایران برچیده نشود، اسرائیل به این کشور حمله خواهد کرد.
ایالات متحده، در قبال ذخایر اورانیوم غنی‌شده سطح بالای ایران نیز، مثل سطح غنی‌سازی، موضعی حداکثری اتخاذ کرد. در دور سوم گفت‌وگوها، واشنگتن اصرار کرد تا زمانی که ذخایر نابود یا صادر نشده باشند، تحریمی را بر نخواهد داشت.
بر اساس برنامه سه‌مرحله‌ای ایران، تهران خواسته بود واشنگتن برخی تحریم‌ها را به عنوان گامی میانی جهت اعتمادسازی و در مقابل توقف غنی‌سازی سطح بالای ایران، احیای بازرسی‌های آژانس و اجرای پروتکل الحاقی ان‌پی‌تی، برداشته شوند. تنها پس از آن بود که ایران این ذخایر را نابود یا در مقابل رفع تحریم‌های باقیمانده، به کشوری ثالث منتقل می‌کرد. تا آن زمان، تهران اصرار داشت ذخایر را نگه دارد؛ برای حالتی که واشنگتن در اجرای دو گام اول این برنامه کوتاهی کند.
در دور چهارم گفت‌وگوها و در رویکردی حداکثری، ایالات متحده پیشنهاد کنسرسیوم مشترک غنی‌سازی هسته‌ای با دولت عرب و سرمایه‌گذاری آمریکا را به عنوان جایگزین برچیدن برنامه هسته‌ای رد کرد.
ترامپ، چندین روز بعد، در سفرش به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی در اواسط ماه مه، رویکرد بیشینه‌گرایانه خود را حفظ کرد، با اصرار دوباره بر غنی‌سازی صفر، حتی پس از آن که پیشنهادی به تهران فرستاده بود که طبق گزارش‌ها، در آن بر سر این موضوع سازش کرده بود. حرف ترامپ تهران را بر آن داشت که این پیشنهاد را صرف نظر از محتوایش رد کند و حاضر نشود از حق غنی‌سازی اورانیوم دست بکشد، حتی اگر این کار خطر درگیری نظامی را افزایش می‌داد.
همزمان و به عنوان راهی برای تشویق ایالات متحده به این که از دیپلماسی دست نکشد، ایران تمایل خود را به حذف یا صدور ذخایر اورانیوم غنی‌شده در سطح بالا در مقابل رفع تحریم‌های آمریکا تکرار کرد؛ با وجود این، در دور پنجم گفت‌وگوها، بیشینه‌گرایی آمریکایی ادامه یافت و واشنگتن دوباره خواستار موافقت تهران با غنی‌سازی صفر و برچیدن کامل برنامه شد. مثل گذشته، ایران این خواسته را رد کرد و هشدار داد این موضع منجر به فروپاشی مذاکرات خواهد شد.
بعد از حفظ این موضع حداکثری در پنج دور گفت‌وگو و درحالی‌که دور ششم برای اواسط ژوئن برنامه‌ریزی شده بود، دولت ترامپ موقتاً امتیازی حیاتی داد که می‌توانست منجر به پیشرفتی مهم و مسیری بالقوه به سمت توافق شود. اوایل ژوئن، این دولت به تهران پیشنهاد دیگری فرستاد.
طبق گزارش‌ها، دولت ترامپ پیشنهاد داد به ایران در ساخت نیروگاه هسته‌ای کمک کند و اجازه دهد غنی‌سازی اورانیوم به شکل محدود برای اهداف غیرنظامی یا صلح‌آمیز انجام شود تا زمانی که کنسرسیومی منطقه‌ای تشکیل شود؛ اما چند روز بعد، دولت ترامپ بیشینه‌گرایی خود را ادامه داد و اصرار کرد ایران اجازه غنی‌سازی در هیچ سطحی نخواهد داشت. مثل قبل، این بار هم تهران پیشنهاد تازه را رد کرد. حتی اگر این پیشنهاد حاوی امتیاز بود، اظهارات حداکثری دولت باعث شد مقامات ایران آن را رد کنند و بر حق خود جهت غنی‌سازی اورانیوم، حفظ ذخایر و حفظ برنامه تأکید کنند.
نفوذ و مداخله اسرائیل و کنگره
چهارمین و آخرین عامل، نفوذ و مداخله اسرائیل و کنگره آمریکا بود. اوایل آوریل، پیش از دور اول گفت‌وگوها، نتانیاهو بر ترامپ اثر گذاشت تا او اعلام کند اگر برنامه هسته‌ای ایران کامل برچیده نشود، اسرائیل به آن حمله خواهد کرد. این خواسته «الگوی لیبی» خوانده شد؛ معمر قذافی، رهبر فقید لیبی که برچیدن برنامه هسته‌ای را پذیرفت، پیش از آن که رژیمش با مداخله ناتو و شورشی داخلی سرنگون شود.
اعلام این موضوع، تنش‌ها را با تهران بالا برد، چون نه‌تنها حق ایران برای غنی‌سازی اورانیوم و حفظ برنامه صلح‌آمیز تحت ان‌پی‌تی را رد می‌کرد، بلکه میل به تغییر حکومت در ایران را نیز ابراز می‌کرد.
قبل از دور چهارم گفت‌وگوها، جمهوری‌خواهان کنگره اعلام کردند، هر توافقی که تأیید آن‌ها را بخواهد، لزوماً باید در آن ایران همه نوع غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کند و برنامه هسته‌ای‌اش را برچیند و علاوه‌بر آن، رسیدگی کافی به مسئله موشک‌های بالستیک و نیابتی‌های منطقه‌ای داشته باشد.
بعد از دور چهارم و در میانه سفر ترامپ به خاورمیانه، جمهوری‌خواهان کنگره نامه‌ای تحویل او دادند و دوباره خواستار غنی‌سازی صفر و برچیدن کامل شدند. آن‌ها از این رو چنین کردند که در مقابل پیشنهاد تازه‌ای که ترامپ به تهران فرستاده بود و در صورتی که درباره غنی‌سازی سازش کرده بود، پیش‌دستی کنند.
پیش از دور پنجم گفت‌وگوها، نتانیاهو تلاشی ناکام کرد تا ترامپ را قانع کند مذاکرات را ادامه ندهد. بعد از دور پنجم، اسرائیل و اعضای کنگره به ترامپ فشار آوردند تا در موضوع امتیازدهی بر سر غنی‌سازی اورانیوم از مسیرش برگردد و تحریم‌ها را دوباره بر ایران اعمال کند. نتانیاهو هم تهدید کرد که به پایگاه‌های هسته‌ای ایران حمله کند؛ اما ترامپ به او گفت دست نگه دارد و از اخلال بیشتر در مذاکرات خودداری کند. ترامپ ادعا کرد به نهایی‌کردن توافق نزدیک است؛ توافقی که مشروط به بازرسی‌های جدی‌تر است.
روز 13 ژوئن، دو روز قبل از زمانی که بنا بود دور ششم گفت‌وگوها انجام شود، اسرائیل با شروع حمله هوایی گسترده به ایران، مذاکرات را مختل کرد. این که علی شمخانی، ناظر و سرپرست فرایند مذاکرات در ایران و مشاور رهبری در زمینه آن‌ها، در میان اهداف اسرائیل بود، حاکی از این بود که اسرائیل قصد دارد مذاکرات را خراب کند. تهران دور ششم را لغو کرد و مذاکرات بیشتر را تا اطلاع ثانوی تعلیق کرد.
حملات هوایی اسرائیل، نه‌تنها برای مذاکرات ایالات متحده و ایران، بلکه به شکلی گسترده‌تر برای کل رژیم منع گسترش تسلیحات هسته‌ای، پسرفت بود. به دنبال جنگ 12 روزه، در دوم ژوئیه، ایران رسماً همکاری خود را با آژانس معلق کرد. این موضوع پس از آن بود که آژانس برای اولین بار در 20 سال گذشته، رأی به محکومیت ایران در نقض ان‌پی‌تی داده بود.
تهران این رأی را محکوم کرد، آن را دارای انگیزه‌های سیاسی خواند و گفت این رأی بود که یک روز قبل از حمله اسرائیل به ایران، آن را توجیه کرد. ایران ضمناً به آژانس شک داشت که اطلاعات مخفیانه و حساس را درباره تأسیسات هسته‌ای ایران با ایالات متحده و اسرائیل در میان گذاشته است. ایران البته با غنی‌سازی در سطوحی فراتر از سطوح لازم برای مصارف غیرنظامی و صلح‌آمیز، تخطی کرده بود، اما حملات علیه تأسیساتی را که مورد حفاظت و نظارت آژانس بودند، نقض قوانین بین‌المللی می‌دید.
توقف همکاری ایران با آژانس می‌توانست پیش‌درآمدی احتمالی برای خروج از ان‌پی‌تی و تسلیحاتی‌شدن برنامه باشد. این حرکات خطرناک ‌بودند، از این رو که احتمالاً محرک اقدام نظامی از سوی اسرائیل و ایالات متحده می‌شدند. در روزها و هفته‌های پس از جنگ، آتش‌بس ایران با اسرائیل شکننده ماند، درحالی‌که ترامپ تهدید می‌کرد، اگر ایران برنامه‌اش را تعمیر و بازسازی کند، دوباره حمله خواهد کرد.
برخی تحلیلگران حتی باور داشتند حمله دوباره اسرائیل تا پایان سال جاری میلادی [تا آخر پاییز] محتمل است. جدای از احتمال جنگی دیگر با اسرائیل و ایالات متحده، ایران با واقعیت اعمال دوباره تحریم‌های سازمان ملل متحد با اجرای اسنپ‌بک از سوی تروئیکای اروپایی مواجه شد؛ تحریم‌هایی که تحت برجام رفع شده بودند و قرار بود اواسط اکتبر منقضی شوند. این چیزی بود که واشنگتن از اوایل گفت‌وگوها برای انجام آن به اروپایی‌ها فشار آورده بود.
پس از جنگ، رژیم منع گسترش با سیاست ابهام هسته‌ای ایران پسرفت دیگری داشت. این سیاست با اظهارات و ارزیابی‌های متناقض از آسیب واردشده به تأسیسات هسته‌ای در فردو، اصفهان و نطنز ممکن شد. از یک طرف، ترامپ می‌گفت حملات آمریکا موفقیتی چشمگیر بوده‌اند و تأسیسات را نابود کرده‌اند.
از طرف دیگر، نهادهای داخلی و بین‌المللی، از قبیل آژانس اطلاعات دفاعی وزارت دفاع آمریکا و آژانس بین‌‌المللی انرژی اتمی، ادعای ترامپ را نقض کردند و چنین نتیجه گرفتند که حملات، نه چند سال که فقط چند ماه برنامه هسته‌ای ایران را عقب رانده‌اند؛ به‌علاوه، ادعا می‌شد تهران حملات را پیش‌بینی کرده و ذخایر، سانتریفیوژها و تأسیسات را قبل از حمله منتقل کرده است. از آن‌جا که ایران همکاری با آژانس را متوقف کرده بود، بازرسان آژانس نمی‌توانستند از تأسیسات بازرسی و آسیب را بررسی کنند. این مسئله با هدف‌گرفتن مسیرهای دسترسی به تأسیسات در طول جنگ، تشدید شده بود.
غلبه بر چالش‌ها
حتی پس از این که مذاکرات به بن‌بست رسید و جنگ 12 روزه راه افتاد، در به روی دیپلماسی هسته‌ای کامل بسته نشده بود. به نظر می‌رسید ترامپ همچنان انگیزه دارد به وعده کارزارش برای انعقاد توافق و گسترش صلح در نقاطی مثل اوکراین و خاورمیانه عمل کند. با احتمال احیای درگیری و تهدید تحریم‌های اسنپ‌بک، ایران لحن خود را درباره خروج از ان‌پی‌تی و برنامه هسته‌ای، ملایم‌تر کرد. همچنین مشغول بحث‌های دیپلماتیک بیشتر با تروئیکای اروپایی و آژانس بر سر تحریم‌ها و بازرسی‌ها شد.
در زمان‌های مختلفی در طول جنگ و پس از آن، واشنگتن و تهران میل خود را به ادامه مذاکرات ابراز کردند. پیش از این کار، هر دو طرف باید به این چهار عامل که در طول گفت‌وگوها چالش آفریدند و مانع از رسیدن به توافق شدند، رسیدگی کنند.
ایالات متحده و ایران باید به چرخه معیوب تحمیل و تقابل در طول مذاکرات پایان دهند. زمان مشخص خواهد کرد آیا واشنگتن می‌تواند، پس از این که حملات هوایی اسرائیل را تأیید و تأسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کرد، چیزی شبیه به اعتماد در تهران ایجاد کند یا نه. یکی از راه‌های این کار این است که تضمین دهد، دوباره حمله نخواهد کرد و اصرار کند که اسرائیل هم به پایبندی به آتش‌بس ادامه دهد.
اگر ایالات متحده و ایران به میز مذاکره برگردند، باید این روند تحمیل و تقابل را یا کم‌اثر کنند یا متوقف. در این راستا، دولت ترامپ می‌تواند ضرب‌الاجل شصت‌روزه‌ را یا تغییر دهد یا کنار بگذارد. تهران، با توجه به زمانی که مذاکره و امضای برجام برده بود، این ضرب‌الاجل را غیرواقع‌بینانه می‌دید. واشنگتن باید به وعده‌اش برای توقف تحریم‌ها در طول مذاکرات هم عمل کند.
در نهایت، واشنگتن و تهران باید از تهدید یکدیگر به اقدام نظامی دست بردارند و موضع‌گیری‌های علنی را کلاً به حداقل برسانند؛ تا زمانی که پیشرفتی حاصل شود و توافق به دست آید. اجرای این اقدامات، به ایجاد اعتماد و اطمینان کمک خواهد کرد و این به همان اندازه ظرافت‌های تخصصی توافقات دیپلماتیک اهمیت دارد،‌ اگر مهم‌تر نباشد.
واشنگتن و تهران باید پیش از ادامه مذاکرات روی قالب آن‌ها و انتظارات‌شان به اجماع برسند. می‌توانند این ایده را در نظر بگیرند که گفت‌وگوهای غیرمستقیم با میانجیگری عمان را حفظ کنند و هرازگاهی هم تبادل نظر مستقیم داشته باشند. این فرم انعطاف‌پذیری ایجاد می‌کند، برای حالتی که در گفت‌وگوهای غیرمستقیم پیشرفتی حاصل شود و دو طرف بخواهند برای نهایی‌کردن جزئیات در یکی از بخش‌های توافق، مستقیماً با هم تعامل کنند.
علاوه‌بر این فرم، ایالات متحده و ایران باید روی انتظارات‌شان از توافق، به توافق برسند. در پنج دور اول گفت‌وگوها، دولت ترامپ مشتاق بود به توافقی جامع برسد که رفع تحریم ارائه کند و روابط را با واشنگتن عادی کند، در مقابل غنی‌سازی صفر و برچیدن کامل برنامه از سوی تهران. این‌ها شرایطی هستند که برای ایران از همان ابتدا ناپذیرفتنی‌اند.
در همین حال، تهران تلاش می‌کرد به توافقی موقت یا دنباله‌ای از توافقات موقت برسد که شامل اقدامات اعتمادساز شود و امتیازدهی دو طرف را مرحله‌ای کند. پیش از ادامه مذاکرات، ایالات متحده و ایران باید تصمیم بگیرند آیا می‌خواهند توافقی جامع امضا کنند یا پلکانی. در هر حالت، پنج دور اول گفت‌وگوها نشان داد دامنه مذاکرات هسته‌ای و توافق بالقوه، محدود به مسائلی مشخص است.
برای واشنگتن، این مسائل محدود به امنیت هستند و شامل سطح غنی‌سازی، ذخایر اورانیوم، بازرسی آژانس و نیابتی‌های منطقه‌ای می‌شوند. برای تهران، مسائل محدود به اقتصادند و متعاقب آن، تحریم‌های اقتصادی، دارایی‌های مسدودشده و صادرات نفت در کنار تأیید کنگره آمریکا.
واشنگتن و تهران باید به مسئله بیشینه‌گرایی آمریکا درباره سطح غنی‌سازی ایران و ذخایر اورانیوم رسیدگی کنند. به دنبال دور پنجم گفت‌وگوها، دولت ترامپ موافقت کرد به ایران اجازه دهد در سطوح غیرنظامی یا صلح‌آمیز و پیش از ایجاد یک کنسرسیوم منطقه‌ای، غنی‌سازی کند؛ اما به‌سرعت از این مسیر برگشت و باز به سراغ بیشینه‌گرایی رفت و دوباره خواستار غنی‌سازی صفر و برچیدن کامل شد.
واشنگتن می‌تواند گشایش و مسیری به سوی توافق بالقوه ایجاد کند، به این ترتیب که اجازه دهد ایران در سطوح پایین‌تر غنی‌سازی کند و ضمناً در ساخت رآکتورهای هسته‌ای برای اهداف غیرنظامی یا صلح‌آمیز به ایران کمک کند.
دولت ترامپ همچنان درباره ذخایر اورانیوم ایران هم موضع حداکثری را حفظ کرد، با اصرار بر این که ذخایر پیش از رفع هر تحریمی، یا نابود شوند یا صادر. این موضع با برنامه سه‌مرحله‌ای ایران تناقض داشت. بعد از دور پنجم، تهران گفته بود حاضر است در قبال رفع تحریم‌ها از ذخایر اورانیوم صرف نظر کند؛ اما تصریح نکرده بود آیا حاضر است این کار را پیش از آن کند که اول میزانی از رفع تحریم را از واشنگتن گرفته باشد یا نه. در چارچوب توافقی آتی و به شکلی پایاپای، قابل‌تصور است که واشنگتن بتواند بر سر سطوح غنی‌سازی مصالحه کند و تهران هم بر سر ذخایر پیش از رفع تحریم.
نهایتا، دولت ترامپ باید نفوذ و مداخله افرادی را که در اسرائیل و کنگره بر سر راه مذاکرات مانع تراشیدند و تنش‌ها را بالا بردند، کاهش دهد. آن‌ها به ترامپ فشار آوردند مواضع حداکثری را حفظ کند، به‌خصوص در لحظات کلیدی که به نظر می‌رسید او آماده مصالحه است. ترامپ را بر آن داشتند که به‌‌رغم وعده توقف تحریم‌ها، آن‌ها را بیشتر کند. در نهایت اسرائیل هم با حمله به ایران و آغاز جنگ مذاکرات را مختل کرد.
در طول گفت‌وگوها، تهران به‌خوبی از این مسئله آگاه بود و از ترامپ خواست مانع از مداخله بیشتر اسرائیل شود. در نهایت، این مسئله می‌تواند سخت‌ترین موضوعی باشد که ترامپ باید مدیریت کند. او رابطه شخصی نزدیکی با نتانیاهو دارد و نمی‌تواند از پس هزینه این مسئله بربیاید که لابی‌گری‌های اسرائیل و گروه‌های ذی‌نفع در کنگره و نهادهای دیگر را نادیده بگیرد.
اگر ترامپ به مذاکرات با ایران ادامه دهد، نمی‌تواند کاملاً کنگره را دور بزند، چون نیاز به تأیید یا تصویب توافق خواهد داشت تا ماندگارتر باشد. برای ترامپ، احتمال کسب تأیید کنگره کم به نظر می‌رسد،‌ با توجه به اکثریت ضعیف جمهوری‌خواهان در کنگره و اکثریت قاطع اعضای حامی اسرائیل و مخالف ایران در هر دو حزب.
رسیدگی به این چهار عامل، کار سختی خواهد بود، اما رسیدن به توافق، به‌واسطه دامنه محدود مسائل درگیر، ممکن است، با توجه به این که تمرکز واشنگتن بر امنیت است و اولویت تهران، اقتصاد. در نهایت و فراتر از همه ظرافت‌های فنی، موفقیت یا ناکامی مذاکرات آینده وابسته به اراده سیاسی دو طرف خواهد بود و میزان اعتمادشان به یکدیگر.
بازار


نظرات شما