سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴
تحلیل ویژه

رویای تکرار النکسه

رویای تکرار النکسه
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست شهاب شهسواری| از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا به امروز، اسرائیل روز به روز عملیات خود را ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
شهاب شهسواری| از 7 اکتبر 2023 تا به امروز، اسرائیل روز به روز عملیات خود را در منطقه خاورمیانه گسترده‌تر می‌کند. آنچه امروز اسرائیل در منطقه انجام می‌دهد، برای بسیاری از اعراب که خاطره‌ای از گذشته دارند یا تاریخ خوانده‌اند، یادآور شکست اعراب در جنگ 1967 مشهور به النکسه (پسرفت) است؛ شکستی که دو دهه پس از النکبه (نکبت) و تشکیل اسرائیل، عملاً بزرگ‌ترین ارتش‌های عربی را زمینگیر کرد و جایگاه اسرائیل را در منطقه تثبیت کرد.
شرایط امروز خاورمیانه مانند دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نیست که اسرائیل به عنوان یک بازیگر ظاهراً مسئول و صلح‌طلب به اعراب معرفی شود که قرار است برای مقابله با تهدید ایران در چارچوب یک فرآیند اتحاد و ادغام منطقه‌ای در مقابل دشمن مشترک، با اعراب وارد فرآیند صلح شود. اسرائیل امروز به عنوان یک بازیگر توسعه‌طلب و خشونت‌طلب در حال تحمیل کردن شرایط خود به دیگر کشورهای منطقه است و بار دیگر مانند سال‌های 1948 و 1967 قصد دارد منطقه را بر اساس معیارها و نقشه‌های خود بازترسیم کند.
در خاورمیانه جدید اسرائیل راهکار دودولتی، مرزهای 1967، کشور مستقل فلسطینی و موجودیت هر گروه یا دولتی که با اسرائیل سر جنگ داشته‌باشد، پذیرفته نیست و اسرائیل تنها قدرت سلطه‌گر در منطقه خواهد بود. دورنمای چنین خاورمیانه‌ای برای کشورهای عربی خوشایند نیست. تا پیش از این قدرت‌های عربی منطقه، از قدرت ایران به عنوان عامل توازن در مقابل اسرائیل بهره می‌بردند، اما اگر دورنمایی وجود داشته‌باشد که ایران توان ایستادگی در مقابل اسرائیل را نداشته‌باشد، آنگاه بار دیگر کشورهای عربی مستقیماً باید با اسرائیل مواجه شوند؛ آن هم اسرائیلی که در صورت موفقیت در شکل دادن به خاورمیانه جدید، روحیه‌ای تازه پیدا کرده‌است و کمتر حاضر به مصالحه و عقب‌نشینی است.
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، که از حمایت کامل و بدون قید و شرط آمریکا از خود اطمینان دارد، واکنش به عملیات حماس را به فرصتی برای تغییر چهره دائمی خاورمیانه تبدیل کرده‌است. در طول 21 ماه گذشته اسرائیل نه‌تنها در غزه و کرانه باختری عملیات خود را روز به روز گسترده‌تر کرده‌است، بلکه در سوریه، لبنان، یمن و نهایتاً ایران نیز دست به اقدام نظامی زده‌است.
جنگ 12 روزه اسرائیل علیه ایران تازه‌ترین مرحله در برنامه نتانیاهو برای ترسیم نقشه جدید خاورمیانه بود. نخست‌وزیر اسرائیل با این برنامه که به تدریج پس از آسیب زدن به حماس و حزب‌الله لبنان و سقوط بشار اسد، یک به یک دشمنانش در حال حذف شدن هستند، سراغ ایران آمد تا بتواند با آسیب زدن به ایران، اصلی‌ترین دشمن خود را در منطقه ناکار کند.
اما فرآیند پیشروی نتانیاهو در منطقه، باعث شده‌است که دشمنان تازه‌ای برای او ایجاد شوند. توسعه‌طلبی مهارناپذیر اسرائیل، روزبه‌روز اعراب منطقه را بیش از پیش نگران آینده منطقه می‌کند. به هم خوردن توازن قوا در منطقه خاورمیانه نه‌تنها منفعتی برای کشورهای عربی ندارد، بلکه باعث خواهد شد تا اسرائیل به عنوان یک هژمون، خواسته‌های خود را به کشورهای منطقه دیکته کند.
رویای 1967
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، بنیامین نتانیاهو که در داخل اسرائیل با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند، قصد دارد تا با دستیابی به یک پیروزی ترکیبی نظامی و سیاسی، ضمن زمینگیر کردن دشمنان خود در منطقه، معادله جدیدی را به نفع اسرائیل در خاورمیانه ایجاد کند. الگوی نتانیاهو برای شکل دادن به خاورمیانه جدید، پیروزی بزرگ اسرائیل در جنگ 6 روزه 1967 است.
راب گایست پینفولد، استاد کینگز کالج لندن در مقاله‌ای که در اندیشکده شورای خاورمیانه در امور جهانی منتشر کرده‌است با اشاره به اینکه اسرائیل پس از دوره تجدیدنظرطلبانه در سال‌های نخست تشکیلش در دهه‌های اخیر به ماهیتی حامی حفظ وضع موجود در خاورمیانه تبدیل شده‌بود، می‌نویسد: «به صورت خلاصه این... [رژیم] مجدداً از حالت بازیگر وضع موجود به یک قدرت تجدیدنظر متحول شده‌است، درست شبیه به دوران آغاز تشکیلش. این مسئله نتایج مخاطره‌آمیزی برای خاورمیانه، که اکنون در آستانه فروغلتیدن به یک جنگ تمام‌عیار است، در برخواهد داشت.»
این تحلیل‌گر با اشاره به نگرانی نتانیاهو از برکناری و محاکمه به دلیل بی‌کفایتی در برابر حملات 7 اکتبر 2023 می‌نویسد: «نتانیاهو با هدف پیشدستی برای جلوگیری از چنین واقعه‌ای ممکن است به این نتیجه رسیده‌باشد که باید به رای‌دهندگان دستاوردی تاریخی در ابعادی مشابه پیروزی در جنگ 6 روزه 1967 ارائه دهد. نتانیاهو به دنبال هنگامه 1967 خودش است تا در دادگاه افکار عمومی خود را تبرئه کند.
تصادفی نیست که این جنگ باعث شده‌است دادگاه رسیدگی به اتهام‌های فساد نتانیاهو بارها و بارها به تاخیر بیفتد. بی‌دلیل نیست که او یک‌شبه از نتانیاهوی محتاط و حسابگر به نتانیاهوی قمارباز تبدیل شد.» راب گایست پینفولد می‌نویسد: «وعده نتانیاهو برای ساختن خاورمیانه جدید ناشی از تلاش او برای تکرار هنگامه 1967 است. در این مسیر نتانیاهو نخست مسئله غزه را کاملاً از میان بر می‌دارد و پس از آن ایران را وادار به تسلیم یا تغییر نظام می‌کند و آخرین مانع را در برابر سلطه منطقه‌ای خود حذف می‌کند و راه برای عادی‌سازی روابط با دیگر کشورهای پیرامون باز می‌شود.
واقعیت این است که اگر اسرائیل بتواند چنین برنامه‌ای را عملی کند، عملاً پیروزی بزرگ‌تری نسبت به جنگ 1967 به دست آورده‌است و می‌تواند ترکیبی از موفقیت سیاسی و نظامی برای خود دست و پا کند اما این چشم‌انداز آرمان‌شهری به همان اندازه که دور از ذهن است، غیرمحتمل هم به نظر می‌رسد اما نتانیاهو با ترسیم این نقشه برای افکار عمومی اسرائیل اینگونه وانمود می‌کند که اگر موفق شود، جایگاه اسرائیل را به صورت دائمی در منطقه تثبیت کرده‌است و در خاورمیانه ادغام می‌شود.» این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «نتانیاهو برای نجات جایگاه سیاسی خود، اسرائیل را از یک هویت حامی وضع موجود به یک هویت تجدیدنظرطلب به بدترین شکل تبدیل کرده‌است. او با حمله به ایران منطقه را در معرض یک منازعه بی‌پایان بدون هیچ راه خروج قرار داده‌است.»
العربی الجدید می‌نویسد جنگ‌های اخیر اسرائیل با این هدف هستند که یک خاورمیانه جدید ایجاد کنند و درست مانند جنگ‌های 1967 و 1973 واقعیت‌های جدیدی را در منطقه تحمیل کنند و کشورهای عربی را مانند کمپ‌دیوید و وادی عربا، وادار به فرآیندهای صلح جدید کنند. امین قموریه، تحلیل‌گر کهنه‌کار سیاسی در لبنان به العربی الجدید می‌گوید: «آنچه امروز در منطقه رخ می‌دهد از النکسه (پسرفت) در 1967 و نتایج آن گسترده‌تر ‌است.» او تشریح می‌کند: «اسرائیل تنها در 6 روز در سال 1967 معادله راهبردی جدیدی را تحمیل کرد و واقعیت‌های جدیدی را تثبیت کرد که تا به امروز دوام آورده‌اند. اما شرایط امروز و سه جنگ اسرائیل در غزه، لبنان و ایران، کاملاً متفاوت است و نتایج آن به شدت گسترده‌تر خواهد بود.»
مونا یعقوبیان، پژوهشگر اندیشکده مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل (CSIS) به العربی الجدید می‌گوید: «هنوز پاسخی به این سوال داده‌نشده‌است که منطقه پس از منازعه جاری چه شکلی به خود خواهد گرفت. ممکن است نتیجه این منازعه تلاش‌های شدید دیپلماتیکی باشد که یک نظام مبتنی بر قانون را در منطقه حاکم کند یا ممکن است نتیجه آن این باشد که اسرائیل به عنوان هژمون نظامی بدون رقیب در منطقه قد علم کند.» رئیف خوری، تحلیل‌گر لبنانی معتقد است که اسرائیل پس از جنگ با ایران تلاش خواهد کرد که معادله بازدارندگی جدیدی را به منطقه تحمیل کند.
خوری پیش‌بینی می‌کند که پس از نبردهای اخیر شاهد موج تازه‌ای از توافقنامه‌های عادی‌سازی عربی-اسرائیلی باشیم که پرچم‌دار آن نظام جدید حاکم بر سوریه است که قصد دارد پیمان صلح با اسرائیل امضا کند. امین قموریه اما معتقد است که اسرائیل در گام بعدی به افراد و کشورهایی حمله خواهد کرد که هنوز در منازعه مستقیم با اسرائیل نیستند اما از نظر اسرائیل تهدیدهای آینده تلقی می‌شوند. وی معتقد است که «عادی‌سازی» با فرض روابط عادی است، اما شرایط حاضر اصلاً عادی نیست بلکه بر مبنای یک عدم توازن است که اسرائیل شرایط خود را به دیگران تحمیل می‌کند.
هراس اعراب از خاورمیانه جدید نتانیاهو
هر روز که از جنگ‌های اسرائیل در منطقه می‌گذرد، با هر پیشروی و پیروزی اسرائیل، در فلسطین، لبنان و سوریه، نگرانی‌های دولت‌های عربی نسبت به آینده منطقه افزایش پیدا می‌کند. برانوِن مدوکس، مدیر اجرایی اندیشکده چتم‌هاوس، می‌نویسد: «اسرائیل پس از دو سال حمله به گروه‌های نیابتی ایران و حالا به خود ایران، نشان داده‌است که اکنون قدرت نظامی مسلط در خاورمیانه است.
حالا اسرائیل دیگر مانند گذشته تمایلی به توافق عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی نشان نمی‌دهد. سوالی که همچنان در منطقه باقی مانده، این است که آیا واقعاً اسرائیل تنها راه توفیق خود را زندگی در جنگ‌های همیشگی و بی‌پایان در یک منطقه سخت می‌داند. چنین رویکردی از سوی اسرائیل همه کشورهای همسایه را دچار هراس می‌کند.»
کسنیا اسوتلووا، پژوهشگر اندیشکده چتم هاوس، می‌نویسد: «کشورهای خلیج[فارس] از تشدید تنش و سرریز کردن تنش‌ها هراس دارند. آنها به دولت نتانیاهو اعتمادی ندارند و میزان همکاری آنها با اسرائیل و آمریکا در جنگ اخیر نسبت به حملات یک سال پیش ایران و اسرائیل به یکدیگر به شکل قابل توجهی کاهش پیدا کرد. حکومت‌های عربی به صورت تاریخی از موجودیت یک هژمون قدرتمند در منطقه خوش‌شان نمی‌آید. حتی اگر فرض کنیم که روابط این حکومت‌ها با اسرائیل هم نسبتاً خوب باشد، اما نسبت به این سناریو [سلطه اسرائیل بر منطقه] نگرانی دارند.»
اچ. ای. هلی‌یر، پژوهشگر ارشد امنیتی در اندیشکده موسسه خدمات متحده سلطنتی (RUSI) در نشریه تایم می‌نویسد: «به صورت خلاصه می‌توان گفت حتی در بین حکومت‌هایی که تا به امروز به شدت منتقد ایران بودند هم نسبت به یک اسرائیل بدون محدودیت نگران هستند. چشم‌انداز نظم منطقه‌ای که در آن اسرائیل با مصونیت هر اقدامی انجام دهد و هنجاری‌های امنیتی را به همسایگانش تحمیل کند، از اساس برای حکومت‌های عربی غیرقابل قبول است. این مسئله را حتی کشورهایی که به صورت سنتی متحد غرب هستند، مانند عربستان سعودی و اردن هم نمی‌پذیرند.»
این تحلیل‌گر امنیتی ادامه می‌دهد: «جنگ ایران و اسرائیل، فعلاً، تمام شد. اینکه چه بر سر برنامه هسته‌ای ایران آمده‌است، مسئله‌ای است که باید با گذر زمان و ارزیابی نهادهای اطلاعاتی مشخص شود. اما یک چیز دیگر هم با این جنگ در منطقه تمام شد. دوران جدیدی در منطقه حاکم می‌شود بر مبنای قاعده هر که زور بیشتری دارد، حق بیشتر دارد، است. نتایج چنین قاعده‌ای را هنوز نمی‌توان با قاطعیت ارزیابی کرد، اما بدون تردید واکنش‌های زیادی را در منطقه به چنین معادله‌ای شاهد خواهیم بود.»
آمریکا و اسرائیل انتظار این واکنش را از اعراب نداشتند
انتظار آمریکا و اسرائیل این بود که کشورهای منطقه خلیج‌فارس با فرش قرمز از ارتش‌های اسرائیل و آمریکا برای نابودی ایران و گروه‌های متحد ایران در منطقه استقبال می‌کنند اما واقعیت نشان داد که آنچه بیش از هر چیز دولت‌های منطقه را نگران کرده‌بود، نه موجودیت ایران و گروه‌های متحدش، بلکه تشدید تنش و افزایش درگیری‌ها بود. بدر السیف، استاد دانشگاه کویت به میدل‌ایست‌ای می‌گوید: «تا همین امروز ستاره بخت نتانیاهو در حال درخشیدن بود. درست است که اسرائیل با حمله به ایران قدرت نظامی خود را به رخ منطقه کشید اما ایران جلوی تجاوز اسرائیل ایستادگی کرد و به آن پاسخ داد.
تصویری که از اسرائیل شکست‌ناپذیر و دفاع هوایی نفوذناپذیر آن وجود داشت، با این جنگ از بین رفت.» این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «خلیج[فارس] امروز، دیگر خلیج[فارس] سال 2019 نیست. آنها با این تصمیم که به جنگ نمی‌پیوندند، خودشان را تبرئه کردند.» پاتریک تروس، سفیر پیشین آمریکا در قطر به میدل ایست‌ای می‌گوید: «آمریکا و اسرائیل پیش‌بینی نمی‌کردند که کشورهای خلیج فارس تا این حد در مورد کاهش تنش جدی باشند. اما حالا این واقعیت را درک کرده‌اند. عربستان سعودی در صدر کشورهایی است که خواهان کاهش تنش و جلوگیری از درگیری در منطقه است.»
تروس معتقد است: «امروز حتی در میان طبقه حاکم در کشورهای عربی، از جمله در خاندان حاکم بر عربستان سعودی، همدلی با ایران نسبت به هر زمان دیگری بیشتر شده‌است.» وی ادامه می‌دهد: «حالا که محمدبن سلمان تا حدی عربستان را وهابی‌زدایی کرده‌است، ادبیات انتقادی روحانیت عربستان علیه شیعیان هم فروکش کرده‌است. به همین دلیل هم برای اسرائیل بسیار مشکل‌تر است که عربستان را علیه ایران با خود همراه کند.»
فرصت خودنمایی
شرایط جاری در خاورمیانه، در عین حال که نگرانی‌ها را برای کشورهای عربی تشدید کرده‌است، فرصت‌هایی هم برای آنها ایجاد کرده‌است. کشورهای جنوب خلیج فارس که در سال‌های اخیر روابط خود را با ایران بهبود بخشیده‌‌اند، از زمان آغاز به کار دولت جدید دونالد ترامپ، خود را به عنوان واسطه‌های دیپلماتیک و میانجی‌هایی قابل اعتنا در راهروهای قدرت در واشنگتن مطرح کرده‌اند. عمان، قطر و امارات متحده عربی فعالانه برای میانجی‌گری میان ایران و آمریکا تلاش کرده‌اند و عربستان سعودی نیز نقش دیپلماتیک خود را در تسهیل‌گری برای مذاکرات آمریکا و روسیه و همچنین تلاش برای تسهیل فرآیند انتقال قدرت در سوریه ایفا کرده‌است.
ماریا الحسین، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه ادینبورگ در پایگاه اینترنت +972 می‌نویسد: «بحران ایران و اسرائیل مخاطراتی عمیق و بالقوه موجودیتی برای کشورهای خلیج[فارس] ایجاد کرده‌است. اما این بحران در عین حال فرصتی برای آنها فراهم کرد تا اهرم‌های دیپلماتیک خود را در واشنگتن تقویت کنند و خودشان را به عنوان میانجی‌های منطقه‌ای مطرح کنند.
به نظر می‌رسد که به تدریج این کشورها دقیقاً برخلاف اسرائیل، دولت‌هایی بالغ، فهیم و مسئول به نظر خواهند رسید. یک استاد دانشگاه برجسته اماراتی می‌گوید که اکنون همچنان دوره خلیج[فارس] است و این دوره برای چندین سال پیش رو باقی خواهد ماند.» محمد بحرون، تحلیل‌گر اماراتی در شبکه اجتماعی ایکس نوشته‌است که اسرائیل در حال تبدیل شدن به کانون اصلی بی‌ثباتی در منطقه است. بحرون اسرائیل را با ابرقهرمان داستان‌های آمریکا «تور» مقایسه می‌کند که تمام قدرتش در پتکش بود و بدون پتک، هیچ قدرتی نداشت. بحرون می‌نویسد که منطقه ما خواستار هویت‌های خداگونه‌ای نیست که قدرت عریان داشته‌باشند، بلکه نیازمند بازیگران قابل اتکا است که بتوانند همکاری‌های اقتصادی ایجاد کنند و این همکاری‌ها را بر ائتلاف‌های امنیتی ترجیح دهند.
قربانی موفقیت خود
اقدام‌های اسرائیل حتی در میان سیاستمداران آمریکایی هم نگرانی‌هایی ایجاد کرده‌است. زک نان، نماینده آیووا در مجلس نمایندگان آمریکا به وال‌استریت ژورنال می‌گوید: «بازتوازن ژئوپلیتیک در خاورمیانه در حال پیچیده‌تر کردن شرایط است. موفقیت‌های اطلاعاتی و نظامی اسرائیل علیه ایران و حزب‌الله باعث وحشت دولت‌های عربی شده‌است. آنها نگران هستند که اسرائیل اقداماتی انجام دهد که آنها از آن حمایت نمی‌کنند و نمی‌توانند بر آن اثرگذار باشند.»
این نماینده آمریکایی که در میانه جنگ اسرائیل علیه ایران در قالب یک هیئت پارلمانی دوحزبی به منطقه سفر کرده‌بود و از امارات متحده عربی و بحرین بازدید کرده‌بود، بعد از مذاکره با مقام‌های عربی گفت: «در واقع اسرائیل قربانی موفقیت‌های خودش شده‌است.» این نماینده آمریکایی به وال استریت ژورنال می‌گوید: «پادشاهی‌های عربی منطقه توانمندی‌های نظامی اسرائیل را دیده‌اند و اطمینان ندارند که اسرائیل از این توانمندی‌ها مسئولانه استفاده کند.»
انور قرقاش، دیپلمات ارشد اماراتی نیز می‌نویسد: «جنگ ایران و اسرائیل درست برخلاف نظم منطقه‌ای بود که کشورهای خلیج[فارس] خواهان آن هستند، نظمی که رونق و توسعه را بر منازعه ترجیح می‌دهند.» این مقام اماراتی می‌نویسد: «مشکلات زیادی در منطقه وجود دارد، اما اگر بخواهید همه این مسائل را با چکش حل و فصل کنید، آنگاه هیچ چیز سالمی باقی نمی‌ماند.»
دورنمای مبهم توافقنامه‌های ابراهیم
پروژه خاورمیانه جدید در سال‌های اخیر در شکل‌های مختلفی تجلی پیدا کرده‌است، از دهه نخست قرن بیست و یکم که دولت جورج دبلیو بوش، پس از حمله به عراق سودای خاورمیانه‌ای جدید را در سر پروراند تا دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ که پروژه «معامله قرن» قرار بود چهره خاورمیانه را تغییر دهد، تلاش‌هایی برای تغییر بنیادین در خاورمیانه با رهبری آمریکا در پیش گرفته‌شده‌است. پروژه معامله قرن ترامپ، فقط یک دستاورد چشمگیر داشت و آن هم امضای توافقنامه‌های عادی‌سازی روابط دیپلماتیک میان برخی کشورهای عربی منطقه با اسرائیل بود.
هم ترامپ و هم جانشینش جو بایدن، تلاش کردند که مهم‌ترین قدرت عربی منطقه، یعنی عربستان سعودی را نیز به این فرآیند اضافه کنند، اما با بی‌میلی آمریکا به ارائه امتیازهایی که محمدبن سلمان، ولیعهد سعودی در پی آن بود و پس از آغاز جنگ غزه، عادی‌سازی روابط سعودی و اسرائیل عملاً از دستور کار خارج شد. دولت دوم ترامپ بار دیگر برخی کشورهای ضعیف‌تر منطقه را به عنوان گزینه‌هایی برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل تحت فشار قرار داده‌است اما برخی کارشناسان معتقدند که با استمرار روند فعلی در منطقه و اقدامات اسرائیل، حتی کشورهایی هم که در دوره گذشته روابط خود را با اسرائیل عادی کردند، با دیدگاهی جدید به اسرائیل نگاه می‌کنند.
هفته‌نامه اکونومیست در گزارشی می‌نویسد: «برخی سیاستمداران در منطقه خلیج[فارس] از همین حالا در حال بازنگری در روابط با اسرائیل هستند. سال 2020 امارات متحده عربی توافقنامه ابراهیم را برای به رسمیت شناختن کشور یهودی امضا کرد. بحرین هم چند هفته بعد به این فرآیند پیوست. عربستان سعودی هر چند رسماً به این فرآیند وارد نشد، اما بیش از یک دهه است که تماس‌های غیررسمی را با اسرائیل حفظ کرده‌است. هر سه کشور روابط با قدرتمندترین ارتش منطقه را منبع ایجاد ثبات در منطقه تصور می‌کردند اما حالا به نظر می‌رسد که دقیقاً خلاف تصور پیشین صحیح است.
اسرائیل به‌رغم اعتراض و مخالفت جدی کشورهای عربی منطقه، آمریکا را قانع کرد که ایران را بمباران کند. اسرائیل از متوقف کردن کارزار نظامی خود در غزه سر باز می‌زند؛ مسئله‌ای که باعث خشم گسترده در جهان عرب شده‌است. اسرائیل به عنوان یک نیروی برهم‌زننده ثبات در سوریه عمل می‌کند. سناتور لیندسی گراهام، سیاستمدار جمهوری‌خواه نزدیک به ترامپ معتقد است که حمله آمریکا به ایران زمینه را برای به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط عربستان سعودی هموار کرده‌است. اما واقعیت این است که هر اندازه منازعه میان ایران و اسرائیل تشدید شود، ریسک عادی‌سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل هم بیشتر می‌شود.»
اکونومیست ادامه می‌دهد: «ترامپ که همیشه علاقه‌مند است برای هر چیز اسمی انتخاب کند، نام جنگ 12 روزه را برای منازعه ایران و اسرائیل انتخاب کرد. به نظر می‌رسد که این نامگذاری یادآور جنگ 6 روزه 1967 است که در آن اسرائیل نیروهای مشترک ارتش‌های عربی را در هم کوبید. در نگاه اول جنگ 6 روزه یک نقطه عطف تعیین‌کننده در خاورمیانه مدرن بود و آغازی بر پایان جنگ اعراب و اسرائیل تلقی می‌شود. اما در واقع 12 سال و البته یک جنگ دیگر در سال 1973 لازم بود تا نتایج آن جنگ مشخص شود و مصر و اسرائیل با یکدیگر صلح کنند.
با این حال نشریه محافظه‌کار اکونومیست معتقد است هنوز امید به بهبود شرایط در منطقه وجود دارد، هرچند این بهبود نیازمند پیش‌شرط‌هایی است که دستیابی به آنها سخت به نظر می‌رسد: توافق هسته‌ای با ایران، آتش‌بس در غزه و مسیر تضمین‌شده برای تشکیل کشور فلسطینی. اکونومیست می‌نویسد: «آنچه امروز در خاورمیانه رخ می‌دهد به همان اندازه غیرقابل پیش‌بینی است. جنگ سایه میان آمریکا، ایران و اسرائیل تمام شده و تابوی جنگ مستقیم و علنی شکسته‌شده‌است. ایران می‌تواند از این موقعیت برای دامن زدن به شور انقلابی استفاده کند.
یک توافقنامه مهم هسته‌ای می‌تواند ریسک حملات بعدی را از بین ببرد. چنین توافقی همچنین باعث رضایت خاطر کشورهای عربی خلیج[فارس] هم می‌شود. توافق هسته‌ای با همراهی آتش‌بس در غزه و ایجاد مسیر مطمئن برای تشکیل یک کشور فلسطینی می‌تواند به عادی‌سازی منطقه‌ای بیانجامد. حالا وقت آن است که آنگونه که دونالد ترامپ یک ماه پیش در سفر به خاورمیانه گفت به فکر خاورمیانه‌ای باشیم که بر تجارت تمرکز دارد و نه هرج و مرج.»
بازار


نظرات شما