اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محمدجواد غلامرضاکاشی-دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی| «دشمن» واقعیتی در عرصه سیاست است. رویارویی با آن اما نیازمند «دوستی» است. اینچنین است که سیاست عرصه رویارویی دوست و دشمن است. اما کدام دوستی و کدام دشمنی؟ دوستان در عرصه منازعات واقعی در صدد محو دشمنان هستند اما این نزاع در عرصه مفهومی نیز تداوم دارد. گاهی «دشمنی» چنان سنگینبار میشود که «دوستی» را ممتنع میکند.
گاه به عکس این «دوستی» است که ابتکار عمل را به دست دارد و «دشمنی» را به یک مفهوم توخالی و بیبنیاد بدل میسازد. میراث باقیمانده از دوران جنگ ایران و عراق از سنخ دشمنی سنگینبار بود. نزدیک به چهار دهه از پایان آن جنگ میگذرد. در این سه دهه، دشمن و مصادیق آن، به اختاپوس خطرناکی تبدیل شد که همهجا حاضر است و همه کس و همهچیز میتوانست بهطور بالقوه مصداق و مظهر آن باشد.
آن میراث کار خود را کرد. ما در ضمن تجاوز اسرائیل به ایران یکباره متوجه میشویم که چگونه دشمن واقعیتی است که در همهجا و همهچیز میتواند مصداق پیدا کند. اینک با کثرت متنوع دشمنان مواجهیم. از خود و دیگران میپرسیم دوست حقیقی ما کیست. این اتفاق هم در عرصه سیاست بینالملل ما مصداق دارد، هم در عرصه داخلی ما. تجاوز اسرائیل خود حاصل توخالی شدن مفهوم «دوستی» است.
هنگامی که دوستی بیمصداق میشود و معنای حقیقی خود را از دست میدهد، دوستان حقیقی نیز دشمننما میشوند. آنگاه آنکه دشمن است، میدان را مهیای دشمنی حداکثری خود مییابد. در عرصه مفهومی راه رهایی از این وضعیت خطرناک فربهکردن مفهوم و مصداق دوستی است. باید دوستی ابتکار عمل را به دست بگیرد. اما چگونه؟ در عرصه سیاست دوستی همان معنایی را ندارد که در عرصه خصوصی از آن سخن گفته میشود. دوست عرصه سیاست همان یار گرمابه و گلستان و بچه محلههای قدیم نیست؛ از آن سنخ دوستیها که بر معرفت و وفاداریهای پایدار استوار است.
دوستی عرصه سیاست با ائتلاف موقت در مقابل دشمن آغاز میشود و ممکن است بهتدریج عمق بیشتری پیدا کند. بگذارید مراحل عمقیابی دوستی را در عرصه سیاسی مرور کنیم. مرحله نخست: دوست در وهله نخست هر آن کسی است که در اضطرار سیاست گرهی بگشاید. این سطح از دوستی هر آن ممکن است جابهجا شود. آنکه امروز دوست است، ممکن است فردا نباشد. این الگو از دوستی کردن، با نیرنگ بهمعنای شریف عرصه سیاسی در ربط و نسبت است.
در میدان سیاست هر آنچه منافع یا خیر عمومی مردمان را تامین کند، شریف است، حتی اگر از سنخ دروغ و نیرنگ باشد. این درسی است که ماکیاوللی در عرصه سیاست داد. مرحله دوم: دوست هر آن کسی است که تداوم هستیاش به هستی یک ملت، یک کشور و حتی یک نظام سیاسی وابسته باشد. این سطح دوستی در عرصه بینالملل یک معنا دارد و در عرصه داخلی یک معنا. در عرصه بینالملل جنگی که اینک درگرفته، منافع و حتی هستی سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه را در معرض خطر قرار داده است. آنها در شرایط فعلی دوستان ما هستند. اما در عرصه داخلی بحث متفاوتی در میان است.
در عرصه داخلی بخش مهمی از هست و نیست منتقدان و اپوزیسیون داخلی با هست و نیست نظام همزاد است. آنها در شمار دوستاناند. این سطح از دوستی از سطح ماکیاوللی دوستیکردن فراتر است. آنها که بهمعنای سیاسی کلمه دوستانی هستند که دشمن تلقی شدهاند و امروز به دید گرفتنشان، توجه به قلمرو مغفول دوستی است. اگر امروز دشمنی چندان فربه شده که معنای دوستی را مستهلک کرده، دلیلی جز آن ندارد که نظام مستقر دوستی را با ارادتسالاری یکی گرفته بود و همه دوستان واقعی را که دوستاند اما نه الزاماً ارادتمند، حذف و طرد کردهاند.
مرحله سوم: دوستی در مرحله سوم بهشرط پذیرش یک اصل امکانپذیر است: سیاست در قلمرو عمومی با حضور نیروهای متکثر متولد میشود. سیاست عرصه تنازع و رقابت است. سیاست هنگامی رخ نشان میدهد که همه صداها بهمثابه صداهای معتبر و مشروع پذیرفته شوند. آنگاه رقابت میان این صداهای متفاوت، از وضعیت طرد یکی برای اثبات دیگری، به مسابقه برای بیشترین امکان خیر و نفع عمومی تبدیل میشود.
همه پلیدی جنگ امروز حاصل استهلاک تام و تمام دوستی در صحنه سیاست ایرانی است. دوستی، امروز بزرگترین امکان مقاومت بهمعنای عمیق کلمه است. این مردماند که فاعلان اصلی احیای معنای دوستیاند. هرآنچه در روزهای شگفت امروزی موتور انتظار برای کینهتوری را روشن کند، سقفهای زندگی را سیاه و افقهای فردا را ترسآور میکند. اما نظام سیاسی نیز باید از خود تاریخیاش عقب بنشیند.
هنوز باب گفتوگو و مذاکره با مردم و نیروهای سیاسی گشوده است. باید ابتدا به خطاهای خود اعتراف کند و به سهم دیگران در گذر از این گذرگاه خطرناک توجه کند؛ بهخصوصکه واقعیتهای میدان جنگ نشان میدهد که بمب و موشک موثر است اما تمامکننده نیست.
بازار ![]()