اخبار محرمانه - پیام ما/متن پیش رو در پیام ما منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در ادبیات رسمی، تصویر عمومی جنگ غالباً مردانه است. آنچه در رسانهها، کتب درسی، خاطرات دفاعی و حتی در ساختارهای حقوقی مرتبط با مخاصمات مسلحانه بازنمایی میشود، روایتی است از مردان جنگجو، فرماندهان، شهدا و سربازان. در این چارچوب، زن یا غایب است یا در حاشیهای حماسی قرار دارد: مادری مقاوم، پرستاری صبور یا همسری وفادار. اما این تصویر با واقعیتهای عینی جنگ و تأثیرات اجتماعی آن، بهویژه در تجربه زنان، بهشدت ناهمخوان است. مفهوم «جنگ» در روایتهای مسلط، همواره با زبان و تجربه مردانه معنا یافته است. این رویکرد را ژورنالیست بلاروسی، «سوتلانا آلکسیویچ»، در کتاب مشهور خود، بهخوبی توضیح میدهد: جنگ، چهره زنانه ندارد.[1] نه به این معنا که زنان در جنگ حضور ندارند بلکه به این معنا که حضورشان دیده نمیشود و مهمتر از آن، به رسمیت شناخته نمیشود.
زنان در جنگ، فقط در جایگاه «قربانی» تحلیل نمیشوند بلکه عمدتاً در طبقهبندیهای حقوقی نیز در ذیل عنوان «جمعیت غیرنظامی آسیبپذیر» جای میگیرند؛ تعبیری که درعینحال که حمایتگر بهنظر میرسد، حامل نوعی نگاه پدرسالارانه به ظرفیت و کنشگری زنان نیز هست.[2]
اگرچه زنان کمتر در خط مقدم نبرد قرار میگیرند، اما آنها بار اصلی تداوم حیات را در بطن ویرانی جنگ بر دوش میکشند. مدیریت خانه در شرایط بحران، مراقبت از کودکان، نگهداری از سالمندان، تأمین منابع غذایی، عبور از بحرانهای روانی ناشی از بیخانمانی، بمباران یا سوگ عزیزان و همزمان حفظ پیوندهای اجتماعی و فرهنگی، نقشهایی حیاتی هستند که از سوی زنان ایفا میشوند. از منظر جامعهشناختی، میتوان جنگ را نقطه تشدید نابرابریهای جنسیتی دانست. همانگونهکه در شرایط عادی، بار مراقبت و مسئولیتهای عاطفی برعهده زنان است، در شرایط جنگی این بار چندبرابر میشود، بدون آنکه به رسمیت شناخته شود یا به آن پاداشی داده شود. تجربه جنگ بهطور سیستماتیک ساختارهای تبعیضآمیز را بازتولید میکند. نهتنها در نحوه توزیع منابع حمایتی بلکه در فرایندهای بازسازی پس از جنگ نیز زنان اغلب از فرایند تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند.
از منظر حقوقی نیز هرچند برخی اسناد بینالمللی مانند قطعنامه 1325 شورای امنیت سازمان ملل بر مشارکت زنان در صلح و امنیت تأکید میکنند، اما در عمل این مفاهیم هنوز در بسیاری از کشورها اجرایی نشدهاند و زنان همچنان در حاشیه فرایندهای سیاسی باقی میمانند.[3]
در روایت رسمی از جنگ، قهرمان کسی است که سلاح در دست بگیرد، بجنگد، شهید شود یا پیروز برگردد. اما در واقعیت، قهرمانی میتواند معنای دیگری هم داشته باشد: زنی که در زیر صدای آژیر کودکش را آرام میکند، زنی که با محدودترین منابع نان میپزد، زخمها را میبندد یا در دل آوار هنوز صدای شعر میآورد.
جامعهشناسی فمینیستی سالهاست به این نکته پرداخته که مفاهیم «قدرت» و «مقاومت» نباید صرفاً در قالبهای نظامی یا مردانه تعریف شوند. مقاومت مدنی، تابآوری روانی، حفظ انسجام خانواده و جامعه، همه شکلهایی از قدرت هستند که زنان در متن جنگ از خود بروز میدهند.[4] اگر بخواهیم تصویری جامع و واقعگرایانه از جنگ بسازیم، باید چهره زنانه آن را نیز ببینیم، تحلیل کنیم و به رسمیت بشناسیم. زنان در جنگ نهفقط قربانی، بلکه بازیگر، حافظ و راویاند. نادیده گرفتن این نقشها تحریف واقعیت است؛ تحریفی که هم در سیاستگذاری، هم در آموزش و هم در حافظه تاریخی یک ملت، آثار ماندگار خواهد داشت.
بازتعریف جنگ بدون توجه به جنسیت، بازخوانی ناقص تاریخ است. و بازسازی صلح بدون مشارکت زنان، صلحی ناپایدار خواهد بود.
بازار ![]()
منابع:
[1]: سوتلانا آلکسیویچ. جنگ چهره زنانه ندارد. ترجمه عبدالمجید احمدی. تهران: نشر چشمه، 1398.
[2]: جودیت گاردام. «زنان و درگیریهای مسلحانه: پاسخ حقوق بشردوستانه بینالمللی». فصلنامه حقوق بینالملل کالیفرنیا وسترن، 1997.
[3]: شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه شماره 1325 درخصوص زنان، صلح و امنیت. 2000.
[4]: سینتیا انلو. مرزها، سواحل و پایگاهها: سیاست بینالملل از منظر فمینیستی. ترجمه آزاده بیزارگیت. تهران: انتشارات تیسا، 1397.