سرمقاله همدلی/ مخاطرات پیدا و پنهان حاشیهنشینی
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - همدلی / « مخاطرات پیدا و پنهان حاشیهنشینی » عنوان سرمقاله روزنامه همدلی نوشته رضا صادقیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یکی از مشکلاتی که امروزه و در مقایسه با دهههای گذشته گریبانگیر شهرهای کشور شده، ظهور و رشد پدیده حاشیهنشینی در شهرهاست. بررسیهای علمی صورت گرفته، حاشیهنشینی از جمله عوامل تهدیدکننده زیست روزمره، کاهش کیفیت زندگی در مناطق، حس ناامنی و کاهش ناامیدی از وضعیت امروز را بهعنوان پیامدهای این معضل اجتماعی برمیشمارد. رابرت ای.پارک اولین پژوهشگری بود که مفهوم حاشیهنشینی را به کار برد. او معتقد بود حاشیهنشینی نتیجه عملکردهای اقتصادی و سیاسی است، در گزارهای که «ای.پارک» برای تبیین مفهوم حاشیهنشینی به کار برد، نقش قدرت در پدید آمدن معضل، دشواره یا بحران حاشیهنشینی جایگاهی ویژه دارد. پرسش اساسی چنین خواهد بود؛ حاشیهنشینی با حاشیهنشینان، دولتها و آنان که در متن شهرها روزگار میگذرانند چه میکند؟
اول: حاشیهنشینان معلول سیاستهای نامتوازن و سیاستگذاریهای نادرست دولتها هستند. آنان خود علت نیستند، بلکه در گام نخست و در هنگامهای که بهعنوان یک دشواره از سوی کارشناسان اجتماعی شناخته میشوند، معلول سیاستهای اشتباه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دولتها به شمار میروند. بهعنوانمثال؛ در دورهای مشخص و پس از فراوانی درآمدهای نفتی در اوایل دهه پنجاه شمسی ساختار مشورت ناپذیر قدرت بهسوی توسعه شهری، ساخت کارخانهها، ایجاد مناطق صنعتی و برنامهریزی و اجرای طرحهای زیربنایی در مدتزمان کوتاه اقدام کرد؛ بنابراین طی یک دهه شاهد رشد چشمگیر شهرها و روند مهاجرت از روستا به شهرها هستیم. این رشد ازنظر روستاییان پنهان نمیماند و آنان را به سمت مهاجرت و حاشیهنشینی در شهرها سوق میدهد. گسترش بخشهای از مناطق حاشیهنشین در شهرهای مانند اهواز، مشهد، تهران، کرج و اصفهان حاصل سیاستگذاریهای نادرست طی نیمقرن گذشته و پس از رشد بیمهار شهرهاست. به عبارتی مشخصتر؛ دولتها نهتنها با ارائه برنامههای اجرایی امکان متوقف کردن حاشیهنشینی را نداشتهاند، بلکه مسئله و بحران حاشیهنشینی طی دهههای گذشته به دلایل مختلف و از جمله تبدیلشدن برخی مسائل اجتماعی به بحرانهای چندوجهی استمرار یافته است.
دوم: حاشیهنشینی با ناامیدی و نبود تصویری از آینده گرهخورده است. زیستن در مناطق فرسوده، نبود زیرساختهای شهری مناسب، کمبود امکانات اولیه برای گذراندن زندگی، فراوانی موادمخدر و انجام بزه در سطح گسترده و شکلگیری نزاعهای فراگیر در محلهها و همنشین شدن با افرادی که آرامش ذهنی و تصویری مطلوب حتی از شخصیت خویش نزدشان وجود ندارد، لاجرم فرد را با ناامیدی و گسست از آینده روبهرو میکند. برای حاشیهنشینان رسیدن و نرسیدن به آینده خالی از معناست، چرا که وضعیت نامطلوب او در زمان حال باعث میشود امیدی برای کسب شرایط مساعدتر در آینده نداشته باشد. سوم: زندگی در مناطق حاشیههای شهر به تعبیری دیگر زیستن در شرایط تباهی است. مکانی که اعتیاد، سرقت، درگیری تنبهتن، فحشا، تجاوز، فراوانی افراد متجاهر، دور بودن از مناطق مرکزی شهری و... را در خود جایداده است. ساکنان مناطق حاشیهنشین ناخواسته و حتی اگر به دلیل فشارهای اقتصادی ناچار شدهاند در این مناطق زندگی کنند که نقطه جغرافیای مشخص شاهد انبوه مسائل و بحرانهای اجتماعی خواهند بود. زندگی کردن در مناطق حاشیههای شهر در نهایت امر به زندهبودن ختم میشود.
چهارم: حاشیهنشینان شهری، به عبارتی در شهرها زیست میکنند، اما شهر را از خود نمیدانند. با نظم و ترتیب شهر بیگانه هستند. آمار بالای نزاعهای خیابانی در مناطق حاشیهنشین دلیل این مدعاست. ساکنان این مناطق بر اساس تجربه آموختهاند برای گرفتن حقشان و به کرسی نشاندن حرفشان راهی ندارند مگر وارد شدن به یک نزاع خشونتبار. بر اساس گزارش و اخبار منتشرشده، اکثر سارقان تابلوهای راهنمایی و رانندگی، دریچههای منهول، نردهها، وسایل دستشوییهای عمومی، روشنایی معابر و... از مناطق حاشیهنشین هستند. هنگامیکه فردی تعلقخاطر به شهر نداشته باشد و خود را همچون بیگانهای در جامعه ناآشنا تصور کند، سرقت و به نابودی کشاندن تجهیزات رفاهی که در منطقه زندگیاش نیست، قضیهای بسیار طبیعی به نظر میرسد.
پنجم: حاشیهنشینی معلول سیاستهای نادرست دولت است. نقش دولت در پدید آمدن حاشیهنشینی غیرقابل کتمان است، اما ساکنان این محلهها به وجود آورنده معضلاتی میشوند که برای برونرفت از آن باز هم نیازمند حضور دولت هستیم. به عبارتی دولت به دلیل اجرا کردن برنامههای اشتباه و دامن زدن به جو توسعه نامتوازن معضل و دشواره بزرگی به نام حاشیهنشینی را در بافتار شهرها شکل میدهد، حال همان دولت باید برای برونرفت از بحران جدید و با انجام برنامهریزی و صرف بودجههای قابلتوجه این پدیده ناموزون و جدا افتاده از نظم شهر را به ساختار شهری مبدل کند.
ششم: بزرگ شدن نقشه و مناطق شهرها دقیقاً با آمیخته کردن مناطق حاشیهنشین در دل شهرها رخ میدهد. در اینجا نیز دولت نقش بیدلیلی بر عهده دارد. قرار گرفتن برخی از مناطق سابقاً حاشیهنشین در شهرهایی مانند مشهد، اصفهان، اهواز و تهران با تکیه به این دیدگاه انجامشده است. تجربه افزوده شدن این محلهها به ساختار شهری حکایت از آن دارد که با گذشت زمان باز هم شاهد کمتوجهی مدیریتهای شهری به این مناطق هستیم. اینگونه مناطق از نگاه مدیران شهری همیشه هزینهساز و نه درآمدزا بودهاند. واقعیت آنکه به دلیل کمبازده بودن سود ساختوساز در اینگونه مناطق، امکان جذب سرمایهگذار برای احیای بافت فرسوده و ساخت مجتمعهای مسکونی امکانپذیر نمیشود؛ بنابراین مدیران شهری تمایل چندانی برای تعریف پروژههای رفاهی و گسترش خدمات شهری به این محلهها ندارند. ساکنان این منطقهها بخشی از شهر هستند و نیستند، آنان بر اساس تقسیمات جدید شهری در داخل شهر جای گرفتهاند، ولی همچون گذشته با معضلات حاشیهنشینی دستوپنجه نرم میکنند.
نکته پایانی: امروزه به نظر میرسد حاشیهنشینی از یک معضل اجتماعی و شهری به چالش فراگیر در شهرهای بزرگ کشور تغییریافته است. دیگر امکان نادیده گرفتن این پدیده نیست، از سویی دیگر و بر اساس کارنامه دولتها و مدیران شهری طی دهههای سابق توانایی هم برای حل این بحران اجتماعی با توجه به ظرفیت علمی و اجرایی دولتها، شهرداریها و شوراهای شهر به چشم نمیخورد. شاید وقت آن رسیده که دولتهای وقت بودجهای قابلتوجه و تا زمان حلشدگی کامل حاشیهنشینها در دل شهرها به این مهم اختصاص دهند، در غیر این صورت چندان عجیب نخواهد بود در هنگامه بروز بحران جمعیت حاشیهنشین بدون آینده با پیوند خوردن به نارضایتیهای اجتماعی موج تخریبی فراگیر را در شهرها شکل بدهند.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/718459/