يکشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴
تحلیل ویژه

سرمقاله خراسان/ وقتی تصویر زن الگو، تک‌بعدی می‌شود

سرمقاله خراسان/ وقتی تصویر زن الگو، تک‌بعدی می‌شود
اخبار محرمانه - خراسان / «وقتی تصویر زن الگو، تک‌بعدی می‌شود» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم هدا مصطفائی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: در فرهنگ دینی ما، ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - خراسان / «وقتی تصویر زن الگو، تک‌بعدی می‌شود» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم هدا مصطفائی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
در فرهنگ دینی ما، بازگویی فضایل و منزلت شخصیت‌ بانوان قدسی چون حضرت فاطمه زهرا(س)، هم با احترام فراوان همراه است و هم با نوعی پیچیدگی؛ ما از یک‌سو می‌خواهیم جایگاه قدسی ایشان را به‌درستی معرفی کنیم و از سوی دیگر، تصویری که از ایشان در ذهن و فرهنگ عمومی شکل گرفته، همیشه کاملاً منطبق با واقعیت تاریخی نیست. این فاصله، گاه کوچک است و گاهی به اندازه‌ای زیاد که «خوانش‌های احساسی ذهن ما»، و «روایت‌های محدود» جای «حقیقت شخصیتی ایشان» را می‌گیرد و نسخه‌ای فروکاسته از زنِ قدسی در ذهن جامعه تثبیت می‌شود.
درباره شخصیت‌هایی چون حضرت فاطمه زهرا(س)، همه ما دوست داریم بهترین تصویر را ارائه دهیم، اما گاهی آنچه در ذهن و فرهنگ عمومی جا می‌افتد، نه تصویر واقعی و چندبعدی ایشان، بلکه نسخه‌ای احساس‌زده و تک‌بعدی است؛ تصویری که بیشتر محصول روایت‌های شفاهی و تولیدات فرهنگی غیردقیق است تا منابع معتبر و مستند تاریخی.
اما چه زمانی این تصویرسازی ناقص، مسئله می‌شود؟ وقتی که بدانیم چنین روایت‌هایی نه تنها بر معرفت مردم نسبت به شخصیت ایشان اثر می‌گذارند، بلکه روایت از حضرت فاطمه(س) به عنوان الگوی زن مسلمان، به شکل مستقیم بر نگاه جامعه به زن معاصر و نقش و جایگاه او اثر خواهد گذاشت.
روایت‌ها چطور ذهن جامعه را شکل می‌دهند؟
بازار
ذهنیت جمعی معمولاً محصول آموزش رسمی و مستقیم نیست؛ اغلب از مسیر روایت‌های غیررسمی، عاطفی و تکرارشونده ساخته می‌شود. شعر، نوحه، مداحی، نقل‌های شفاهی، فیلم‌ها، آیین‌های مذهبی و... تنها ابزاری برای اجرای مناسک نیستند، بلکه از نیرومندترین منابع اصلی شکل‌دهنده به ذهن و عاطفه‌ جمعی‌اند. جایی که متن، موسیقی، صدا و تکرار، مفاهیم را آرام‌آرام به ناخودآگاه جامعه تزریق می‌کند. وقتی در این روایت‌ها زن بیشتر با «رنج» و «سکوت» معرفی می‌شود تا «دانایی» و «استدلال»، طبیعی است که همین تصویر به معیار نگاه جامعه به زن تبدیل می‌شود؛ چه زن تاریخی، چه زن امروز. از این رو، دقت در زبان، تصویرها و پیام‌های آشکار و پنهان این روایت‌ها نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت فرهنگی است.
مشکل از آن‌جا شروع می‌شود که این روایت‌ها، عمدتاً چهره‌هایی چون حضرت زهرا(س) را تنها در نقش مادری عاطفی یا زنی مظلوم خلاصه می‌کنند (مگر به تعبیر برخی استثنائا در موضوع فدک). در حالی که منابع معتبر تاریخ و سخنان خود حضرت چیز دیگری می‌گویند. در منابع حضرت فاطمه(س) هرگز در دوگانه خانه‌دار – شاغل تعریف نشده است. ایشان هم «خانه‌دار» است، هم «معلم» و هم «کنشگر سیاسی و اجتماعی»؛ هم «اهل عبادت» است و هم اهل «نقد قدرت». او هیچ‌گاه از خانه جدا نمی‌شود، اما در همان خانه «مرکز مدل فکری و کنشگری» را شکل می‌دهد. یعنی خانه، در نگاه او نه محل انزوا، بلکه «پایگاه عقلانیت، رشد و مقاومت» است.
در جهان فاطمه(س)، «خانه‌داری» فقط روزمرگی نیست؛ محل پرورش و رشد برای کرامت و عدالت است. چه به‌هنگام عدالت در تقسیم کار با خدمتکار، چه به‌هنگام عدالت در زمینه حق خلافت. یعنی میان «خانه» و «حقیقت» مرزی نمی‌کشد و اقدام به سخن، استدلال و مادرانگی برای امت می‌کند. در روزگار امروز که گاهی زنان به نام دین به سکوت دعوت می‌شوند و گاهی به نام آزادی از ایمان جدا می‌شوند، حضرت فاطمه(س) نشان می‌دهد که زنِ الهی، همان اندازه که می‌تواند مادر باشد، می‌تواند معیار سیاست هم باشد.
وقتی این بخش‌ها در روایت‌های عمومی کم‌رنگ یا تحریف می‌شود، نتیجه‌اش این است که جامعه اسلامی از زنان امروز نیز همان الگوی ناقص را انتظار دارد. نقش و جایگاه زنان در خانواده و اجتماع، کنشگری زنان، انتظارات و آرزوهای زنان با این معیار ناقص سنجیده می‌شود و ناخودآگاه بر شیوه تربیت دختران نیز تاثیر می گذارد. حتی گاهی ظرفیت‌ها، استعدادها و امکان‌های کنشگری زنان، نادیده گرفته شده یا کم‌اهمیت جلوه می‌کند؛ نه به این دلیل که دین آن موارد را نپذیرفته، بلکه چون تصویرهای ناقص و تکراری، قبل از فهم درستِ از دین، در ذهن و فرهنگ ما جا افتاده‌اند. در چنین فضایی، زنانی که فراتر از چارچوب‌های ذهنی ایجاد شده عمل می‌کنند نیز، «نامتعارف»، «زیاده‌خواه» یا حتی «بر خلاف شأن زنانه» شناخته می‌شوند. در این شرایط حتی گاهی دخترانی که اهل تحلیل، گفت‌وگو یا فعالیت اجتماعی‌اند، احساس می‌کنند با الگوی دینی فاصله دارند، در حالی که مشکل از خود الگو نیست؛ از بازنمایی ناقص آن است. نتیجه دیگری که در این فضا ایجاد می‌شود تضعیف اعتماد به کارآمدی دین و توان الگوبودگی حضرات برای نسل امروز، و سردرگمی دختران و پسران در فهم نقش‌های اجتماعی و خانوادگی است. اگر قرار است دین برای این نسل الهام‌بخش باشد، روایت‌ها باید دقیق‌تر و عمیق‌تر شوند.
راه‌حل چیست؟
راه‌حل با شعارهای فمینیستی یا انکار سنت محقق نمی‌شود، بلکه راه‌حل از جنس بازخوانی دقیق است؛ بازگشت به منابع معتبر دینی، بازگشت به خطبه‌ها و روایت‌هایی که همه ابعاد زندگی حضرت فاطمه(س) را برای استخراج شاخصه‌های شخصیت ایشان معرفی می‌کنند.
در نهایت، مسئله این نیست که روایت‌ها احساسی نباشند؛ مسئله این است که روایت‌ها فقط احساسی نباشند. چهره‌های مقدس ما، ستون‌های عقلانیت و معنویت‌اند و شایسته‌است با همه ابعادشان شناخته شوند. اگر این تصویر اصلاح شود، نگاه جامعه به زن امروز هم اصلاح خواهد شد و دختران و زنان ما خواهند دریافت که ایمان و کنشگری، مادر بودن و اندیشه‌ورزی، دیانت و نقد اجتماعی می‌توانند در کنار هم معنا پیدا کنند؛ نه با حذف یکی برای تحقق دیگری؛ همان‌طور که در زندگی بانوان اهل‌بیت معنا پیدا کرده بود.


نظرات شما