اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احمد زیدآبادی| وقتی پای حمل بار شیشه در میان باشد، حاملان آن لازم است کمال حزم و احتیاط را به خرج دهند وگرنه بارشان به مقصد نمی رسد. همینطور اگر جامعه و کشوری در شرایط تهدید جدی یا وجودی قرار گیرد، نیروهای سیاسی و اجتماعی و عموم نهادهای حکومتی باید در رفتار و گفتار بسیار سنجیده و سنگین و محتاط عمل کنند، وگرنه کشور به خطر می افتد و جامعه به فنا می رود.
در این روزها آیا فرد مطلعی در داخل و خارج از حکومت وجود دارد که منکر «حساسیت» شرایط ایران باشد و اوضاع را عادی و طبیعی بداند؟ بعید می دانم چنین فردی یافت شود به خصوص وقتی که علی لاریجانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی به صراحت اوضاع کشور را حساس و خطیر توصیف کرده است.
اگر حساس و خطیر بودن شرایط ایران امری مورد اجماع است، پس چرا کسانی که آقای لاریجانی آنان را «زعمای سیاسی» نام نهاده، متناسب با چنین وضعیتی حرف نمی زنند و عمل نمی کنند؟ طبق یک ضرب المثل عامیانه، «حرمت امام زاده با متولیان آن است»، بنابراین رعایت الزاماتِ وضعیت خطیر و حساس، در درجه نخست متوجه آن بخش از افرادی است که در نهادهای رسمی مسئولیتی دارند و یا به نحوی به دوایر و سازمان های حکومتی وابسته هستند.
با این حال، نیروهای فعال در سطح جامعه مدنی و سازمان های غیردولتی، به رغم آسیبی که از شرایط حاکم بر کشور می بینند و انتقادات و اعتراضاتی که نسبت به آن دارند، تاکنون در مجموع برخورد مسئولانه تری در برابر شرایط خطیر کشور از خود نشان داده و با خویشتن داری بیشترین نارضایتی خود را مطرح کرده اند حال آنکه در دوایر حکومتی صداهای تشنج آفرین و بحران زا، بسیار بلندتر از جاهای دیگر است و بعضاً به رفتارهای تحریک آمیز هم کشیده می شود.
این صداها بخصوص در بین برخی نمایندگان مجلس، شماری از ائمه جمعه و افراد ذینفوذی که خود را «مدافع نظام» می نامند و گاه از پشت تریبون های علنی تهدید به «کندن پوست از سر» بخشی از زنان کشور می کنند، چنان بازتابی در جامعه پیدا می کند که گویی هدفی جز ایجاد تشنج و بحران در این شرایط خطیر در میان نیست.
همینطور گاهی رفتارهای غیرمترقبه ای از سوی نهادی رسمی صورت می گیرد که به سختی می توان دلیل موجهی برای آنها پیدا کرد. برای نمونه، در روزهای اخیر خبر بازداشت شماری از «پژوهشگران چپگرا» بازتاب و واکنش گسترده ای در داخل و خارج ایران پیدا کرده و خودش به سوژه ای برای دامن زدن به تشنج روانی تبدیل شده است.
در بسیاری از کشورهای جهان، بازداشتِ بدون مقدمه و ناگهانی به صورت دسته جمعی، معمولاً در مورد گنگ های جنایتکار یا هسته های تروریستی اعمال می شود. در سایر موارد حتی اگر پای اتهامی جدی در میان باشد، یک رویه و روال قضایی تعریف شده و مشخص که با ملایمت بسیار همراه است، در پیش گرفته می شود.
حال پرسش افکار عمومی این است که مگر چند پژوهش گر دارای گرایش چپ مشغول چه کاری بوده اند که این نوع بازداشت ناگهانی و جمعی ضرورت پیدا کرده است؟ اینکه تصور شود آنان در حال برنامه ریزی برای ایجاد شورش های ناشی از فقر بوده باشند، کاملاً دور از ذهن است چون افرادی از این قبیل از توانایی ها و امکانات ضروری بخصوص تشکیلات لازم برای عملی کردن چنین برنامه هایی برخوردار نیستند. در یک فرض حداکثری، آنان ممکن است بنا به علایق و گرایش های چپ خود، چنین موضوعاتی را به بحث گذاشته و یا در موردش حرف زده باشند.
آیا به فرض صحت چنین امری، بازداشت ناگهانی به صورتی که در خبرها آمده است، موجه می شود و یا اینکه اسباب ناامنی روانی جامعه را فراهم می آورد.
در ماه های گذشته، مسئولان قضایی بارها نسبت به ایجاد ناامنی روانی در جامعه هشدار داده و برخی از کنشگران سیاسی و اجتماعی را به صرفِ نشر خبری ناقص یا کذب، تحت تعقیب قرار داده اند. حال آنها خود می توانند با یک نظرسنجی غیرعلنی، نسبتِ میزان ناامنی روانی جامعه از انتشار یک خبر کذب و بازداشت ناگهانی جمعی از کنشگران حوزه های مختلف را به صورتی دقیق دریابند.
واقعیت این است که بسیاری از افراد جامعه از این نوع رفتارها نه فقط رنجیده خاطر بلکه از درک آن هم درمانده می شوند. اینها درست همان کارهایی است که بخصوص در این شرایط باید به شدت از آن اجتناب شود. همانطور که پیش از این گفته شد، «شرایط خطیر و حساس» گفتار و رفتار بسیار سنجیده از سوی همگان به ویژه نهادهای حاکم دارد. هر رفتار نسنجیده فقط شرایط را حساس تر و مخاطره آمیزتر می کند و این هم به سود ایران و جامعه آن نیست.
اقْصِدْ فِی مَشْیکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ! این پیام میانه روی و ملایمت باید سرلوحه عمل همه آنهایی قرار گیرد که کشور را در معرض تهدیدی جدی یا وجودی می بینند.
بازار ![]()