اخبار محرمانه - صبا /ناهید مسلمی یکی از آخرین بازیگران سینما و تئاتر است که با شایستگی وارد این چرخه البته قبلتر و از دهه هشتاد به خصوص در تئاتر شده است و مخاطب عامتر با بازی خوبش در فیلم «شنای پروانه» آشنا شده است.
در سینمای ایران به خصوص از دهه چهل به بعد چهره متفاوت و دوگانهای از مادر با تشکیل دو قطب مادران سنتی مهربان و متعلق به طبقه پایین جامعه و مادر متجدد گاها متفرعن و منفی طبقه بالای جامعه با حضور بازیگران درجه یکی نظیر لرتا، ایران دفتری، شهلا و نادره شکل گرفت و دهههای بعد بازیگران دیگری مثل مهری ودادیان و جمیله شیخی وارد این چرخه شدند و به شایستگی این دو الگو را نقش آفرینی کردند. ناهید مسلمی یکی از آخرین بازیگران سینما و تئاتر است که با شایستگی وارد این چرخه البته قبلتر و از دهه هشتاد به خصوص در تئاتر شده است و مخاطب عامتر با بازی خوبش در فیلم «شنای پروانه» آشنا شده است. چهره و سیمای مسلمی به او این امکان را میدهد تا در آن واحد در قالب یک مادر دلسوز و مهربان فرو رود و یا یک مادر سنگدل و خشن شود. او در تئاتر با بازی در نمایشهایی مثل «ماضی استمرای»، «پاییز» و در تلویزیون و سینما با بازی در آثاری مثل «شنای پروانه»، «پرده نشین» و «همه چیز آنجا است» این قامت را عینیت بخشید. او این اواخر با حضور در برنامه «جوکر» بخش دیگری از تواناییهای غیر قابل انکارش را در بداهه، تسلط به تکنیکهای بازی تئاتر مثل تعزیه و رجز خوانی و حاضر جوابی را در پیش چشم مخاظب قرار داد و دیر هنگام و در شصت و چند سالگی تبدیل به یک چهره محبوب و استار شد. با او مروری داریم به دوران پر کارش که در همکاری با بزرگانی مثل سیروس مقدم، منیژه حکمت، حسن فتحی، محمد یعقوبی، دکتر صادقی، برهانی مرند، پوراحمد و طهمورث شکل گرفته است.
در دهه پنجاه سن و سال جوانی را تجربه میکردید میانهتان با هنر چگونه بود؟
آن موقع تئاتر زیاد میدیدم. «مرگ یزدگرد»، «جنایات و مکافات» و خیلی تئاترهای مهم را میدیدم.
بازار 
پس یک جورهایی تئاتر بین حرفه ای بودید…
در آن سن و سال تازه با ادبیات و کتاب آشنا شده بودم و در کنارش تئاتر هم میدیدم.
در چه رشتهای تحصیل میکردید؟
رشته زبان و ادبیات تطبیقی انگلیسی خواندم و از طریق دوستی جذب کتابخوانی شدم.
بیشتر چه کتابهایی میخواندید؟
آثار دولت آبادی، ساعدی، بیضایی و همه نویسندگان درست و حسابی دیگر آن روزگار و البته اشعار فروغ و شاملو.
آیا علاقهای به نوشتن نداشتید؟
اهل نوشتن بودم و شعرهایی هم گفتهام.
در خصوص علاقه به سینما شرایط شما چگونه بود؟
با دیدن فیلمهای تارکوفسکی شدیدا تحت تاثیر اندیشه و فلسفهاش قرار گرفتم و بر این اساس شعری هم نوشتم. شاید برای خیلیها دیدن فیلمهای تارکوفسکی کسالت بار باشد اما برای من عین شعر بود.
در سینمای ایران آیا فیلمی بود که با دیدنش چنین حسی پیدا کنید؟
فیلم «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی چنین حسی به من داد و تحت تاثیر این فیلم هم شعری سرودم.
با توجه به رشته تحصیلیتان چقدر به ترجمه کتاب علاقه داشتید؟
در دهه شصت دوستم لیلی تقوی که در مجله نمایش فعالیت داشت ازم خواست تا ترجمه کنم و چندین مقاله را برای مجله نمایش ترجمه کردم.
در دهه پنجاه بیشتر چه نوع فیلمهایی میدیدید؟
بیشتر آثار موج نو مثل فیلم «رگبار» بیضایی را خیلی دوست داشتم. «قیصر» و «گوزنها» هم از فیلمهای مورد علاقهام بودند.
فیلم فارسی نمیدیدید؟
نه، قربانتان، مثلا ما روشنفکر بودیم! ( باخنده). البته فیلم «سنگام» را تو سینما دیدم.
آیا در آن دوران اهل کافه رفتن مثل کافه نادری بودید؟
زمان دانشجویی با بچهها به چاتاناگو میرفتیم . کافه نادری را بعد از انقلاب رفتم.
آیا در دانشگاه از هم دورهایهایتان کسی هم بود که بعدا معروف شود؟
فقط خودم بودم (با خنده)! آن دوران خیلی خجالتی بودم و هنگام جواب دادن به سوالات استاد صورتم سرخ میشد البته قبلترش دوره دبیرستان عضو گروه کر دبیرستان بودم.
کدام مدرسه درس میخواندید؟
رشته طبیعی در دبیرستان پوراندخت در خیابان شاپور. در دانشکده همه اساتید انگلیسی بودند و قصد این دانشکده که مال آمریکاییها بود، در واقع تربیت تعدادی دانشجو برای استخدام شدن در شرکتهای امریکایی بود و زبان فارسی را استادان ایرانی مثل ایرج زهری تدریس میکردند که سالها در امریکا بودند. استادی داشتیم که خواست تئاتر کار کند و نمایشنامه «دیکته و زاویه» غلامحسین ساعدی را انتخاب کرد. کار در دانشکده مورد استقبال قرار گرفت و احساس کردم که دوست دارم در تئاتر کار کنم. یکی از اجراها را رکنالدین خسروی دید و به من گفت استعداد خوبی داری اگر خواستی بیا اداره تئاتر و در کلاسهای من شرکت کن.
این موضوع مربوط به چه سالهایی است؟
سالهای پر تلاطم ابتدای دهه شصت.
رفتید؟
رفتم سر کلاسهای ایشان ولی بعد از مدتی با تشدید درگیرهای سیاسی خسروی رفت و حتی احتمال دستگیرشان هم وجود داشت. بعدش رفتم کلاسهای مصطفی اسکویی در آناهیتا که در آن دوره تنها کلاس فعال خصوصی تئاتر بود.
اسکویی هم مثل خسروی عقاید چپی داشت…..
شانس من هم همکاری با چپها بود. ( باخنده)
در آموزشکده آناهیتا بزرگانی مثل مهدی فتحی هم حضور داشتند…
ایشان جزو اساتید ما در حوزه فن بیان بود و ناصر حسینیمهر و اسکویی سایر اساتید بودند. سه سال تحت نظر ایشان و همسرشان آموزش دیدم.
آیا برای بازی در تئاتری شما را معرفی کردند؟
مخالف چنین کاری بودند و مایل بودند فقط در آناهیتا کار کنیم. من چون جسور هستم، این حرف را گوش نکردم و رفتم با بهزاد فراهانی به واسطه اینکه به آناهیتا رفت و آمد داشت کار کردم…..
در آناهیتا خیلی از بزرگان رفت و آمد داشتند…
بله دکتر آریانپور، تقی ظهوری، گرمسیری و خیلیهای دیگر.
در کدام نمایش با فراهانی همکاری کردید؟
فراهانی قصد داشت نمایش «مریم و مرداویچ» را کار کند و همزمان مهین اسکویی هم «تاریکیهای سرکش» را برای اجرا انتخاب کرد. آن زمان تازه محمد منتظری سکان تئاتر را دست گرفته بود و اجازه دادند اسکویی این نمایش را اجرا کند. اما در مرحله نهایی و شروع اجرا در تالار وحدت مجوز اجرای نمایش لغو شد و انگ سیاه نمایی به نمایش زدند و من رفتم در نمایش «مریم و مرداویج» در کنار بزرگانی مثل آتش تقیپور، مهتاب نصیرپور، شهین علیزاده، پرویز پرستویی و رویا تیموریان بازی کردم و برایم خیلی جذاب بود.
در ادامه هم با دکتر قطبالدین صادقی کار کردید؟
دکتر صادقی قصد اجرای نمایش «مده آ» را داشت و چون دید من به کارم اشراف دارم، اعتماد کرد و نقش دایه را در عین جوانی به من داد و بازی کردم. آن دوره، دوره اوج دکتر صادقی با اجرای متنهایی مثل «آژانس»، «هملت» و «سیمرغ» بود. در آن برهه در شش نمایش با دکتر صادقی کار کردم.
معمولا همیشه نقشهای بیشتر از سن و سالتان را بازی میکنید.
بله، شاید کارگردانها به خاطر صدا و چهرهام چنین تصمیمی میگرفتند.
در این سالها رفتید تلویزیون و در سریال «چار دیواری» سیروس مقدم در کنار آتیلا پسیانی حضور موفقی را تجربه کردید؟
مردم خیلی «چار دیواری» را در باز پخشهای متعددش دیدند و دوستش دارند.
زوج جذاب و در عین حال نا متقارنی با آتیلا پسیانی تشکیل دادید.
بله، نکته جالب برایم برخورد حرفهای مرحوم پسیانی بود و بعد از 8 ساعت کار خداحافظی میکرد و میرفت و میگفت اصلا سریالهایی را که بازی میکند اصلا نگاه نمیکند. از این سریال کلی خاطره خوب دارم و خیلی این زوج خوب از کار در آمد و کار با امیر جعفری هم که تجربه همکاری در تئاتر داشتیم جذاب بود. بعدش هم در خیلی از کارها مثل فیلم «سگ بند» هم همکاری داشتیم. البته دورهای بود که اصلا پیشنهادات تصویر را قبول نمیکردم و دوست داشتم فقط تئاتر کار کنم.
آیا از درآمد تئاتر راضی بودید؟
دوران سختی به لحاظ مسائل اقتصادی تجربه کرده بودم و ساده و با قناعت زندگی میکردم. اگر همان موقع پیشنهادات تصویری را قبول میکردم تا حالا حداقل دو تا خانه داشتم و الآن مستاجر نبودم.
دکتر صادقی دستمزد خوبی میداد؟
اصلا، هرچی دوست داشت میداد( باخنده). بالاترین دستمزد ایشان هشت هزار تومان برای چهار – پنج ماه کار بود. البته از زمان تشکیل رده بندی مشاغل هنری در میانه هشتاد دستمزدم بهتر شد.
اولین دستمزد قابل توجهتان را از «چار دیواری» گرفتید؟
نسبت به تئاتر بهتر بود. اما تهیه کننده این کار هم در دستمزد دادن خساست داشت. سه چهار تا کار برای سیروس مقدم بازی کردم و برای پایتخت هم دعوت شدم اما نرفتم.
به نظر موقعیت خوبی بود چرا نرفتید؟
برای بازی در پایتخت 7 تنابنده با من تماس گرفت و گفت بیا شیرگاه و چون سرم شلوغ بود و اصلا پیشنهادات شهرستان را قبول نمیکردم، نپذیرفتم.
ولی سریال پایتخت 7 خیلی بازخورد خوبی بین مردم داشت. آیا الآن پشیمان نیستید آن را قبول نکردید؟
نه، «جوکر» برایم کلی محبوبیت و شهرت آورد…
استفاده درست از تجارب زیسته و بازیتان باعث شد با حضورتان در «جوکر» تبدیل به چهره محبوبی برای مردم بشوید.
بله، حضور در «جوکر» باعث شد که همه مردم من را بشناسند و خیلی از مردم در کوچه و خیابان با من عکس میگیرند.
آیا این محبوبیت باعث شد بزنگاههایی از آن استفاده کنید؟
خیلی کمکم کرد چند باری کارم به دستگاههای دولتی برخورد که با کمال احترام در کوچکترین زمان و بدون معطلی کارم را انجام دادند. مردم نسبت به من انرژی و احساس خوبی بروز میدهند.
چقدر از بازیهایتان مثل رپ خوانی و یا رجز خوانی بداهه بود؟ و کلا چقدر برای بداهه گویی که انجام میدادید با احسان علیخانی هماهنگی میکردید؟
در این نوع کارها بداهه گویی بازیگر خیلی اثر گذار است و باعث ارتباط با مخاطب میشود و من و سایر بازیگران هم چنین کاری کردیم و در لحظه تصمیم به بداهه میگرفتیم مثل کل کلی که با نیکخواه داشتم و درباره رنگ شلوارش نظر میدادم. به گواه آمار «جوکر» بانوان بهترین بخشهای این ریالتیشو بوده است.
آیا این بداهه را قبلش اتود میزدید؟
نه، قبلش با علیخانی هماهنگ کرده بودم که آیا اشکالی ندارد که با نیکخواه تیکی بزنم و خودم در صحنه بداهه میگفتمشان.
اینکه میگفتید من شیرم هم بداهه بود؟
بله ( باخنده). حضور در «جوکر» برایم خیلی مفرح بود و اصلا سر کار احساس خستگی نمیکردم.
شهرت در این مقطع سنی برایتان چه ویژگیهایی دارد؟
زیاد از شهرت خوشم نمیآید. شهرت هم خوب و هم بد است و گاهی دردسر ساز میشود و زیاد اهل شبکههای مجازی نیستم. اینکه بعد از پنج دهه بازیگری مردم من را با فامیلی صدا میزنند لذت بخش است و انژی مثبت دارد.
برگردیم به قبل و این که مدتی در هلال احمر کار کردید…
بله، بیشتر مردم در تهران دهه شصت و شروع جنگ فضای واقعی جنگ را به جز موشک بارانها درک نکرده بودند و بیشتر شهرهای جنوبی درگیر جنگ بود. موقعی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم چند سالی بیکار بودم و متوجه شدم هلال احمر نیاز به نیروی داوطلب دارد تا ضمن دیدن دورههای آموزشی در بخش اسرا و مفقودین کمک کنند و دو سال به صورت رایگان برای هلال احمر کار کردم. در آن دوران، همه نامههای اسرای ایرانی به دست ماها میرسید و با خانواده اسراء، مفقودین و شهداء در ارتباط نزدیک بودیم و به همین دلیل این خانوادهها را خوب میشناسم و در ایفای نقشم از این تجربیات استفاده کردم. یادم میآید روزی بعد از دادن خبر اسارت رزمندهای به خانوادهاش از فرط احساسات و غمی که پیدا کردم حالم بد شد و روانه بیمارستان شدم. در این نامهها به شرایط سخت اسراء در بازداشتگاههای عراق اشاره میشد و با تالمات روحی خانوادهشان درگیر و همراه بودم و برای بازی در نمایش «سردار» از این تجربه و هم نشینی با مادران اسیر و مفقود الاثر استفاده کردم و این برایم خیلی ارزشمند و عزیز است.
در سینما با محسن مخملباف شروع کردید؟
بله، در فیلم «سلام سینما» با مخملباف کار کردم.
آیا حدس میزدید یک دهه بعد مخلمباف دچار چنین سرنوشتی بشود؟
اصلا، البته محسن مخملباف دیوانه بود. (باخنده) چرخش تفکراتی او واقعا عجیب و غریب و ذهنش خیلی مالیخولیایی بود.
بتدریج از اواخر دهه هفتاد با حضور در نمایشهایی مثل «پاییز» نادر برهانیمرند و نمایش «ماضی استمراری» و سالهای بعد در «شنای پروانه» شمایل درستی از مادر ایرانی طبقه فرو دست را ارائه کردید؟
آشنایی و همکاریام با نادر برهانیمرند از اواخر دهه هفتاد در رادیو شروع شد و در کار به یک زبان مشترک رسیدیم. او به خوبی میداند چگونه از بازیگرش بازی بگیرد و از نقاط قوت بازیگر به خوبی استفاده میکند. من با نگاهش میدانم در بازی از من چه انتظار و توقعی دارد و آن را انجام میدهم. در این مدت همکاری پیوسته و موفقی داشتیم. برهانیمرند با شناخت و احاطه درتئاتر متن مینویسد و روی صحنه اجرا میکند. ازطرف دیگر بسیار منطقی و با دقت پیشنهادات بازیگرانش را در حین کار گوش میکند و به بازیگر اجازه میدهد ازخلاقیتش استفاده کند و روی متن و خواستهاش پافشاری نمیکند که بازیگر عین متن بازی کند. البته جلوی اضافه کاریهای بازیگران را هم میگیرد. در اجرای اول نمایش «پاییز» در سال 81 نقش جذاب یک مادر آذری زبان را بازی کردم. در اجرای مجدد نمایش هم همچنان این جذابیتهای ایفای نقش مادر برایم وجود داشت و بعد از این همه سال تجربهام بیشتر شده بود و می توانستم بهتر نقش مادر را بازی کنم. برایم نوع حرف زدن این مادر که ترکیبی از آذری و فارسی بود ویژگی مهمی محسوب میشد. البته من تجارب موفقی با محمد یعقوبی داشتم و نقشهای متفاوتی مثل مادر آلزایمری نمایش «ماه در آب» را بازی کردم. معمولا موقعی که نقش مادر را بازی میکنم به الگوهای کنارم مثل مادر و عمههایم ارجاعی دارم.
در رادیو هم بارها نقش مادران را جان بخشی کردهاید….
این نوع نقشها را در رادیو و در قالب نمایشهای مختلف زیاد بازی کردهام. سه سال قبل در 4 نمایش رادیویی «تولد»، «خط قرمز و خط آخر» و «ره صد ساله» به کارگردانی مهرداد عشقیان بازی کردهام که محوریت آنها درباره فضای مجازی و چالشهای مربوط به آن است و در این نمایش به خوبی ابعاد حضور و استفاده مردم از فضای مجازی و به خصوص جوانها در بوته نقد و بررسی قرار میگیرد. در این چهار نمایش نقش چهار مادر با ویژگیهای متفاوت را بازی کردم. مادرانی که نماد مادران دلسوز و مهربان ایرانی هستند.
آیا محمد کارت با دیدن بازیهای مادرانه شما در تئاتر نقش مادر فیلم «شنای پروانه» را به شما سپرد؟
محمد کارت تئاتری از من را دیده بود و دعوتم کرد و رفتم دفترشان و گفتم قرار است برای اجرای نمایش ابراهیم پشت کوهی برویم بوشهر و چون فیلمبرداری قرار بود چند روز بعد شروع شود گروه با بازیگر دیگری صحبت کرد که در جلسات اول فیلمبرداری کارت از عملکرد بازیگر راضی نبود و دوباره با من تماس گرفتند و من با کمی قهر گفتم که بدون من کار را شروع کردید و بالاخره با اصرار فراوان و بستن قراردادی خوب پذیرفتم. تجربه خوبی از بازی در فیلم دارم و اگر الان بگویند بهترین کارگردانی که در سینما با اوکار کردی چه کارگردانی است می گویم محمد کارت. کارت خیلی همراه بازیگر بود و نقشم هم جذاب بود.
آیا بعد از «شنای پروانه» پیشنهادات مشابهی داشتید؟
یکی از اصول کاریام این است که همزمان تکرار نقش در آثار مختلف را نمیپذیرم و خیلی از پیشنهادات خوب بازیگری را به همین دلیل از دست دادم و خیلی از پیشنهادات را چون مشابه مادر «شنای پروانه» بود قبول نکردم. بعدش هم علی رغم آسیب پایم در سریال «یاغی» دوباره با کارت همکاری کردم.