سرمقاله فرهیختگان/ ما وسط انتخابات ایستادهایم!
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - فرهیختگان / « ما وسط انتخابات ایستادهایم! » عنوان یادداشت روزنامه فرهیختگان به قلم پرستو عسگرنجاد است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
موهای نسبتا روشن، چشمهای آبی، قد بلند و کتشلوار رسمی اتوکشیده. هیبتش داد میزد اروپایی است. قاب عجیبی بود، فردریک پلیتن، ایستاده بر زیلوهای زردآبی کف حسینیه امام خمینی، چشمدوخته به در سفید ساده حسینیه که کی رهبر ایران از آن بگذرد و مقابل صندوق رأی قرار بگیرد. پلیتن میکروفن را در دستش میفشرد و پلاتوهایش را بارها مقابل دوربین میان هیاهوهای صدها خبرنگار ایرانی و خارجی تکرار میکرد. کی؟ همین امروز 11 اسفند 1402، روز انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان.
من آنجا بودم، در همان حسینیه. خودم هم باورم نمیشد گوشیهمراهم در دستم است، بدون سیمکارت و اینترنت البته. رفته بودم حاشیهنگار مراسم اخذ رأی از رهبر باشم و پلیتن درست کنار من ایستاده بود و صدایش در تمام ویدئوهایی که میگرفتم شنیده میشد که انگلیسی را با لهجه امریکن غلیظ حرف میزد.
میدانستم خبرنگار CNN است، اما نمیدانستم آلمانی است. همین دیروز، ایستاده بود در میدان انقلاب تهران و درباره انتخابات ایران حرف میزد. میگفت مردم ناراضیاند، وضع جیبشان خوب نیست و عجیب اینکه خودش خاطرنشان کرد بخشی از این مشقت مردم، زیر سر تحریمهای آمریکاست. پلاتویش را روی صحنههایی از اغتشاشات 1401 ایران تدوین کرده بود.
حالا کنار من ایستاده بود و پشتسرش «میزان رأی ملت است» بر پیشانی دیوار حسینیه نشسته بود، پارچهنوشتهای که رسانه استعاری حسینیه است. حالا اینجا بود و وقتی از او پرسیدم بهنظرتان کدام حزب برنده انتخابات میشود؟ گفت: «من خودم را قاتی سیاست نمیکنم!»
سیدعلی خامنهای که از همان در سفید آشنا گذشت، شاتر صدها دوربین دهها بار فشرده شد. آمد، رهبر ایران آمد، با همان قبا و عبای ساده آشنا، با چفیه همیشگی بر دوش که ایدئولوژی او را بیادای کلمهای، به همه دنیا نشان میدهد. دست برد میان پر قبا، قرآن جیبی و شناسنامهاش با هم بیرون آمد. از آقایان پای صندوق جدا و از خانم همکارشان جدا تشکر کرد و بهسمت صندوق رفت. تماشایش کردم که دست سلام و تشکر برایمان بلند کرده بود. تماشایش کردم مهمترین مقام سیاسی ایران را که مثل تمام مردمش، فقط یک حق رأی دارد، رأیی که ارزشش با رأی آن کارگر روزمزد روستاهای سیستان برابر است.
از پلیتن پرسیدم به نظرت ایران کشوری آزاد است؟ دموکراسی دارد؟ مردمسالاری دینی را احتمالا نمیفهمید که بپرسمش.
برگشت، با گوشه چشم به صندوق رأی، به جایگاه رهبری که آمده بود مثل یک شهروند عادی، انتخاب کند و رأی بدهد، نگاه کرد و گفت: «ما وسط انتخابات ایستادهایم! معلوم است!»
رهبر رأی داد و چفیهاش را به خانم خبرنگار لبنانی المیادین بخشید و رفت.
به زیلوهای کف حسینیه نگاه کردم. انگشت جوهریام همرنگ همین زیلوها میشد.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1207428/