اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عباس عبدی/ آنان که نوشتههای بنده را دنبال میکنند، میدانند که یکی از عناصر ثابت آنها، مخالفت با قیمتگذاری (مگر موارد استثنا) و دوقیمتی شدن ارز و کالا، به ویژه در حوزه انرژی است. در همه دولتها از آزادسازی قیمتها و انتقال مابهالتفاوت آنها به مردم (همه مردم و نه فقط چند دهک) دفاع کرده و دلایل این ایده را توضیح دادهام. به همین علت هم از توزیع یارانهها در زمان احمدینژاد حمایت کردم، گرچه آن طرح ناقص و مغایر با قانون اجرا شد. در دولت روحانی هم از این سیاست دفاع کردم و با دو نرخی کردن به ویژه ارز مخالف بودم و درباره بنزین نیز همیشه با تعیین دستوری قیمت جدید مخالفت کردهام و از انتقال بنزین به سبد مردم و رهاسازی قیمت آن دفاع میکنم. برای درک تفاوت این دو نگاه کافی است، گفته شود که مبلغ پرداختی 45 هزار تومان سال 89 در زمان خودش معادل 45 دلار یا معادل بنزین حدود 65 لیتر بنزین آن زمان بود. در پایان آن دولت، قدرت خرید آن پول کمتر از نصف شده بود و اکنون 12 برابر کمتر شده است، در حالی که اگر به جای آن پول معادل 45 دلار یا 65 لیتر بنزین را به مردم میدادند این ارزش همچنان حفظ شده و بسیار هم خوب بود. بنابراین هر گونه پرداخت ریالی به مردم در شرایط تورمی دو رقمی و بالا و نیز پرداخت به عدهای از مردم و نه همگان، نوعی فریب دادن مردم و کسب پول برای تامین بودجه دولت است و هیچ هدف مثبت بلندمدتی برای اقتصاد ندارد و فقط بیاعتمادی مردم را بیشتر میکند. ارز 4200 تومانی محصول چه وضعیتی بود؟ اول از همه ناشی از درآمدهای بادآورده نفتی است. ارز ناشی از تولید ملی و صادرات مردم را که نمیتوان قیمتگذاری کرد. در مرحله بعد این قیمتگذاری محصول تنشهای درونساختاری بود. روحانی حوادث مدتی پیش از تعیین این ارز، یعنی اعتراضات دی ماه سال 1396 را به خوبی به یاد داشت و اینکه چگونه اعتراضات سراسری با شعار نه به گرانی از پایتخت اصولگرایان یعنی مشهد آغاز شد. هیچ کس هم برای آغازکنندگان اعتراضات مورد بازخواست قرار نگرفت و تازه آن زمان مشکل چندانی هم در زمینه قیمت اقلام مورد نیاز مردم رخ نداده بود. اتفاقا این اعتراضات آغاز روند افزایش قیمت ارز شد.
بنابراین هنگامی که تحریمهای
ترامپ در سال 1397 شدت یافت دولت روحانی با تجربهای که از اعتراضات سال 1396 داشت، ترسید که ارز را آزاد بگذارد. البته سیاست حمایتی از قیمت ارز در سالهای 1394 تا 1397 نیز مصرف ارز را بالا برده که آن نیز محصول ترس سیاسی بود. از اینرو ارز منحوس4200 تومانی محصول چنین فضای مسموم سیاسی بود. از سوی دیگر روحانی گمان میکرد مساله برجام حل خواهد شد و کمبود ارز چندان طول نخواهد کشید و قیمت ارز آزاد نیز حداکثر دوبرابر میشود و پس از نهایی شدن برجام دوباره به نرخ بازار برمیگردد، ولی چنین نشد، تقاضا برای ارز 4200 تومان با سرعت بالا رفت. کمبود ارز و فساد ناشی از آن جدی شد، تفاوت قیمتها به مرور زمان زیادتر شد و به 4 سپس 7 برابر قیمت ارز رسمی رسید. ارز نیمایی را جایگزین کردند و اقلام ارز 4200 را کمکم محدود کردند ولی کار به جایی رسید که کمتر از 10 میلیارد دلار نیز کفاف تامین مایحتاج ضروری را نمیکرد.
اتفاقات سال 1398 و آتشبیاری نواصولگرایان در آن اعتراضات زیانبار، نشان داد که محاسبات سیاسی روحانی در جریان ارز 4200 تومان درست بود و اگر آن زمان این کار را نکرده بود اتفاقات 98، در سال 97 رخ میداد و ادامه مییافت. عوارض این ارز مسموم در همه قیمتگذاریها نیز دیده میشود. کاهش کارایی، اتلاف منابع، افزایش قاچاق و فساد، از عوارض آن است، هر چه شکاف قیمتی بیشتر شود این عوارض بیشتر میشود. به همین دلیل دولت روحانی در سال 99 تصمیم گرفت که این ارز را حذف کند و نامهای در سطح بالا نیز نوشتند، امیدوار بودند که با آمدن بایدن و حل برجام مشکلات ارزی و اقتصاد کم شود و ارز مسموم را از بدن اقتصاد خارج کنند ولی این کار رخ نداد، زیرا متوجه شدند که نواصولگرایان دنبال ماجرای دیگری هستند و با تصویب قانون مجلس برای برجام عملا هر راهی را برای حل آن بستند و امریکاییها نیز از موضع قبلی خود عدول کردند. گرچه آن قانون مزبور برای بستن دست دولت روحانی بود، ولی پس از خرداد 1400 گریبان خودشان را گرفت و اکنون و حدود یکسال پس از ماجرا نیز در تارهای عنکبوتی خودبافته گیر کردهاند. در همان سال مجلس کوشید که ارز 4200 را حذف کند، ولی چون بدون حل برجام، پایداری اقتصادی و منابع ارزی حاصل نمیشد، اینبار دولت روحانی مخالفت کرد و با نوشتن نامه و جلب توافق مانع از اجرای آن شد که کار خوبی هم بود، چون بدون یکدستی حکومت و با وجود شکاف عمیق سیاسی اجرای این طرح نوعی خودکشی بود و یک اقدام دیگری علیه دولت روحانی محسوب میشد.