سرمقاله اطلاعات/ نقدِ اوضاع
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - اطلاعات / « نقدِ اوضاع » عنوان یادداشت سردبیر روزنامه اطلاعات، علیرضا خانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در هفته و هفتههای پیش اتفاقات چندی در کشور رخ داد که بد نیست فهرستوار و کوتاه، برخی از آنها را محک بزنیم.
اول ـ ماجرای افشای فیش حقوقی 33 میلیون تومانی دختر 20ساله یکی از اعضای شورای شهر تهران که دیپلمه بود و دفتردار مادرش شده بود جنجال برانگیخت. هر کس چیزی گفت و رئیس شورای شهر هم گفتند اعضای شورای شهر میتوانند افراد امین را به کار بگیرند و این خانم نیز چنین کرده. (گویی بقیه کارمندان کشور نامطمئن یا ناایمناند) نهایتاً کار به وزیر کشور کشید و وزیر کشور به معاون عمرانی دستور داد فیش حقوقی مزبور را بررسی کنند.
اگر بخواهیم به حق موضوع را بررسی کنیم، به نظر اصلاً نیاز نبود وزیر کشور دستور بررسی فیش حقوقی این دختر خانم دیپلمه مجرد را بدهد، بلکه لازم بود ایشان یا رئیسجمهوری دستور بررسی فیش حقوق میلیونها کارمند و کارگر مظلوم را بدهد. چرا که این میزان حقوق، با توجه به هزینهها و تورم هولناک موجود، برای زندگی یک نفر رقم زیادی نیست و معمایی نیست که نیاز به حل کردن داشته باشد، اما اینکه سرپرست یک خانواده سه یا چهار نفره چه طور با یک چهارم این مبلغ خانوادهاش را اداره میکنند معمای شگفتی است. دولت نباید معمای فیش حقوقی این خانم را حل کند بلکه باید معمای فیش حقوقی بقیه کارمندان و کارگران را حل کند. در کشوری که پراید امروز به قیمت پورشه چند سال پیش عرضه میشود 33 میلیون تومان اصلاً حقوق زیادی نیست. فرق آن عضو شورای شهر با دولت در آن است که او در موقعیتی قرار گرفت که توانست مشکل فرزندش را حل کند اما دولت نتوانست مشکل بقیه مردم را حل کند!
دوم ـ پس از سفر اخیر رئیسجمهوری به یزد اعلام شد که مردم یزد در سفر قبلی رئیسجمهوری 28 هزار و 700 نامه به ایشان داده بودند و این بار بیش از 98 هزار نامه دادند. گویی برخی در نهاد ریاستجمهوری، دوست دارند این آمار را هم نشانه توفیق دولت و اقبال بیشتر مردم به رئیس دولت بشمارند و به آن مباهات ورزند. این نیاز به شرح ندارد که اگر میزان نامههای مردم طی یک سال چهار برابر شده، در واقع گرفتاریها و تنگناها و بدبختیهای مردم چهار برابر شده است و این نه تنها مایه سربلندی نیست بلکه موجب شرمساری است. اگر روزی رئیسجمهوری به استانی سفر کرد و یک نامه هم دریافت نکرد، آن روز باید افتخار کنید که دستگاهها به قدری کارشان را درست انجام میدهند که هیچ مشکلی نیست و نیازی به نامهنگاری شهروندان به رئیس کشور نیست. این شیوه نامهنگاری در دولت جناب احمدینژاد باب شد و همان موقع هم تعداد نامهها به قدری بود که وقتی اعضای دفتر ایشان گفتند که خواندن و پاسخدادن به همه نامهها غیرممکن است رئیسجمهوری دستور داده بود به فرستنده هر پاکت 50 هزار تومان بدهند و موضوع را فیصله دهند. البته 50 هزار تومان، امروز قیمت یک آدامس است.
سوم ـ دیروز روی هوای پاک بود. قصه آلودگی فزاینده هوا دارد به بحران تبدیل میشود. به بحران تبدیل شده بلکه دارد به فاجعه میانجامد. مسئولان هم تقریباً هیچ کاری نمیکنند جز ابراز تأسف و تعطیلی مدارس. تهران و اصفهان و اراک و قزوین و کرج و مشهد و تبریز و یزد و کرمان و همه مراکز پرجمعیت کشور را چتری از گازهای کُشنده پوشانده و هر سال روزهای بیشتری از سال هوا فاجعهآلود میشود و مردم به جای اکسیژن، سم تنفس میکنند. چه به روز خردسالان و کودکان و نوجوانان و جوانان در سالهای آینده میآید فقط خدا میداند. شاید در هر سرزمین دیگری با این همه جمعیت، هوا اینطور میشد، خودروهای بنزینی و گازوییلی ممنوع میشد و فقط خودروهای برقی تردد میکرد اما اینجا همچنان دو شرکت بزرگ دولتی زیانده بیکیفیت و بیکفایت، سخت مشغول رقابتند تا به جای خودرو، آلت قتاله درست کنند و به بهای گزاف به مردم بفروشند و کسی هم حرفی نمیزند. انگار در خانه کسی نیست. مسئولان در این حوزه اما مرتب اظهار نگرانی میکنند و یکی میگوید فقط 38 درصد بنزینهای موجود استاندارد هست و دیگری میگوید چارهای جز مازوت سوزاندن برای تامین برق جمعیت کشور نیست و یکی میگوید از خانه بیرون نیایید و یکی مدارس را تعطیل میکند و رئیس سازمان محیطزیست هم میگوید وضع فعلی در شأن مردم نیست!
همه قرائن نشان میدهد دولت به واقع هیچ برنامه مشخص و تعریف شده و زمانبندی شدهای برای بازگرداندن هوای پاک به مردم ندارد و مردم را رها کرده زیر گنبد کبود از سم و غبار و دل به کرم باد و لطف باران بسته است…
چهارم ـ دولت رئیس کل بانک مرکزی را عوض کرد و رئیس کل
جدید هم اعلام کرد که الیوم قیمت دلار 28500 تومان است و لاغیر و 170 ارز فروش و دلال هم دستگیر شدند و دولت نیم میلیون سکه ربع بهار هم در بازار عرضه کرد اما همزمان هم قیمت واقعی دلار بالا رفت و هم نرخ طلا. اینکه رئیس کل بانک مرکزی هر روز میگوید مهمترین وظیفه بانک مرکزی کنترل تورم و حفظ ارزش پول است را در کتابهای درسی مدارس هم ـ آنجا که وظایف دستگاههای دولتی را تشریح میکنند ـ آمده است. موضوع آن است که
«نسبت درآمد ـ هزینه» کشور به هم خورده. ارز کم است و تقاضا زیاد. از طرفی هم همچنان خروج ارز و فرار سرمایه داریم و از طرف دیگر تحریمها سختتر میشوند. در این اوضاع اگر برنده جایزه نوبل اقتصاد هم رئیس کل بانک مرکزی بشود، قضیه فرقی نمیکند. وقتی تقاضا زیاد باشد و عرضه کم، قیمت بالا میرود. صورت مساله باید برداشته شود، تحریمها لغو شوند و فرایند طبیعی بر اقتصاد حاکم شود، وگرنه هر چه رئیس کل عوض شود و هر تعداد دلال دستگیر شوند، بهای ارزی کم نخواهد شد… باور کنید.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/757993/