اخبار محرمانه - شرق / «رفتار سیاسی از رقابت تا دشمنی» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم کیومرث اشتریان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
آنگاه که رفتار سیاسی از رقابت به دشمنی میرسد، پای امر مهمی در میان است و اگر منشأ آن از اظهارات مقامات «روس و انگلیس» باشد، نشان از تلاش بیگانگان برای تسخیر آینده نظام و کشور دارد. آیا جریان اصلی فعالیتهای سیاسی در ایران، دشمنی است یا رقابت؟ این پرسشی است که از جنبه امنیت ملی اهمیت دارد، چراکه دشمنی، واگرایی سیاسی را تشدید میکند و جریانهای سیاسی را در بحرانهای سیاسی، جنگ، شورش و... به سوی پذیرش تجزیه سرزمینی متمایل میکند. این روزها بیش از هر چیز دشمنیها پدیدار شده است.
تبدیل رقابت به دشمنی معمولا آنگاه رخ میدهد که «داوری» در میان نباشد که مصالحه ایجاد کند یا دامنه نزاع را کاهش دهد. یا اینکه ممکن است یکی از طرفین احساس کند که تحولی بزرگ در راه است و میخواهد رقیب را از عرصه کنار بزند. تبدیل رقابت به دشمنی سبب میشود که جریانهای بزرگی که بیخ گوش شما پدید آمده، از چشم بصیرت دور بماند. رقابت و دشمنی در سطح «روانشناسی سیاسیِ حسادت» هم قابل مطالعه است. حسد انسان را پریشان میکند، شامه را گمراه و دوست را دشمن میپندارد؛ «آن وزیرک از حسد بودش نژاد/ تا به باطل گوش و بینی باد داد». اسیدِ حسد چون به کام روح ریخته شود، همه آنچه را که از فاضلاب و گنداب است، از درون انسان بیرون میریزد. عقل زائل شده و برج و باروهایی از دروغ و تهمت به سازهای از باورهای شناختی تبدیل میشود. دنیایی هراسناک را در ذهن و دل شما از رقیب برمیسازد و سیاست را به دنیایی هولانگیز تبدیل میکند. دیگر هیچکس و هیچ چیز را نمیبینید، جز رقیب را در قامت دشمنی بزرگ. حسادت به یک موتور تولید «ایدئولوژی توطئه» تبدیل میشود: آنچنان گروه و فرقه را مست و از خود بیخود میکند که مرز خیال و واقعیت را در هم میآمیزد و تبدیل به مکانیسم خودکار تولید زوال عقل میشود. انسانهای باهوش گاه بهتدریج دچار زوال عقل میشوند. شکستهای انتخاباتی مزید بر علت میشود و موجی از حسادت ساختاری را در گروه و جناح و فرقه برمیانگیزد. در زیر لایهای ضخیم از بهانهها و جدلها و ایدئولوژیهای سیاسی، این سیل مهلک حسادت یا «عقده شکست» است که جریان دارد.
بازار ![]()
«عقده شکست» با شکست انتخاباتی متفاوت است و به آن معناست که شما پیشازاین کسی را انتخاب کردهاید که شما را فریب داده است. اینک شما برای جبران آن شکست روانی در پی تخریب جناح پیروز هستید تا فریبخوردگی خود را التیام بخشید و بگویید: «دیدید! آنطورها هم که فکر میکردیم، اشتباه نکرده بودیم». از این پس ابزارها به کار میافتد تا آتش حسادت و دشمنی شعلهور شود و خانه سیاست به ویرانهای از ناامنی دگرگون شود. در این میانه اگر شماری جوان احساساتی دایرمدار عرصه سیاست و رسانه شوند، دیگر کسی در امان نیست. آنچنان خودشیفته هستند که لایههای آلوده درون خود را نمیبینند. زرادخانهای از خشونت کلامی، خشونت تحلیلی، تهمت و دروغ با زرورقهایی زرین از ایدئولوژیها و مقدسمآبیها به میدان میآید تا دستگاه سیاستورزی را به معماری کینه بیالاید. خشونت تحلیلی یعنی هرگونه عمل طرف مقابل را به خطرناکترین وجه ممکن تفسیر کنیم و او را به وابستگی و جاسوسی و غربزدگی یا شرقزدگی متهم کنیم و در پی اعدامش برآییم. فحاشی و خشونت تحلیلی نخستین کارکردی که دارد، این است که افراد فرهیخته را به حاشیه میراند و آنها را دچار انقراض اجتماعی و فرسایش سیاسی میکند؛ چون کشش ورود به چنین منازعاتی را ندارند. بهاینصورت، راه برای افراطیونی باز میشود که بیمحابا از چنین ادبیاتی استفاده میکنند.
مستقل از اینکه آیا سردمداران چنین جریانهایی خود از حسادت رنج میبرند یا نه، نکته این است که نمیتوانند آنها را بازدارند، چون لجامی که گسیخته شود، مانند آتشی است که آتشافروز را به کام میکشد؛ هرچند موقتا به کار میآید و کارشان را در حذف رقیب راه میاندازد. جریان حسادت با جریان منافع پیوند میخورد. در فقره خشونتهای کلامی و تفرقه نمیتوان نقش سایبریهای اسرائیلی را نادیده گرفت که در حمایت از سلطنتطلبان و فحاشیهای آنان آشکار شده است. هدف این است که رقابت و به طور کلی کنشگری سیاسی را به سوی خشونت، دشمنی و در نهایت واگرایی ملی-سرزمینی سوق دهند.
با جریانسازی در نیروهای وابسته و پیامرسانهای داخلی همین سیاست را پی میگیرند و با بهرهگیری از حسد و عقده شکست، آنان را به سوی انواعی از خشونتهای تفسیری-تحلیلی و حتی فحاشیهایی که اساسا جایی در میان خانوادههای مذهبی ندارد، میرانند. هدف بیگانگانی که میخواهند آینده نظام و کشور را در دست بگیرند، این است: تبدیل رقابت به دشمنی.